این نیز بگذرد
لباسهای شسته، تلنبار شدهاند روی هم. ظرفها شسته شدهاند اما هنوز توی ظرفشوییاند. سینک پر از ظرف است. آب کتری تمام شده. غذا نداریم. سبد، پر از لباس تیره است. میزها گردگیری میخواهند، انارها دانه شدن. کتابهای نیمه تمام گوشه کتابخانه، خواننده میخواهند و فایلهای انگیزشی مخاطب. گلدانها آب میخواهند و برگهای زردشان هرس. خاک نشسته روی میزها را میبینم و کاری نمیکنم. شارژ گوشی تمام میشود و کاری نمیکنم. لیست خرید روی در یخچال، کجکی نگاهم میکند. کرمها را هل دادهام ته کشو و عطر را گذاشتهام توی جعبهاش. بجای همه اینها اما قرآن سفید سوغات کربلا، تسبیح ام البنین رسیده از کربلا و حافظ کوچک جلد چرمی دم دستند. دارم این روزها را با اینها سر میکنم. با همه سختی، کلافگی و خستگی، امید بستهام که این روزها میگذرد. تمام میشود. روزهای خوب ما هم میرسند. میرسند. میرسند.
+المستغاث بک یا صاحب الزمان
سلام
حافظ گفته، رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند..
با دل پر امید، همین کارهای مونده را هم انجام بدین؛ روزهای خوب میرسند.