کوچک‌های بزرگ

برای همه دختران ایران

کوچک‌های بزرگ

برای همه دختران ایران

درباره بلاگ

از خدا می‌خواهم
همه دختران دنیا
خوب زندگی کنند
و بودنشان و خوبی‌هایشان
لبخند بنشاند بر لب امامشان (عج)
بشوند نور چشم حضرت
آنچه خوانده ام
دیده‌ام
شنیده‌ام
حس کرده‌ام و فهمیده‌ام
را مادرانه هدیه می‌دهم
به همه دخترانی که
می‌شناسم و نمی‌شناسم
شاید روزی، جایی، به کار کسی بیاید.

***
وقتی نرم نرمک قد می کشند،
میشوند محبوبه پدران.
وقت آیینه و شمعدان و نقل و گل،
خورشید خانه همسرند.
و فرشته بی بال خداوندند،
وقتی ردای مادری تن می کنند.
دخترها ...

۷ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

هر چند وقت یک بار مصرعی از یک شعر دل انگیز، فرازی از یک دعای الهام بخش، آیه‌ای از یک سوره نجات بخش توی سرم چرخ می‌خورد و وقت‌هایی که حواسم نیست یا سخت مشغول کار هستم بی‌هوا زمزمه‌اش می‌کنم. این روزها مدام با «ما را به کاروانت کی می‌رسانی آقا» مشغولم. وقت گردگیری، وقت اتوکشی، وقت تفت پیاز، وقت خرد کردن سیب زمینی، پشت چراغ قرمز و... کسی چه می‌داند شاید همین کارهای کوچک، همین آماده کردن لقمه نان و پنیر بچه‌ها وقتی خیلی خسته‌ای، همین اتو کردن شلوار همسر وقتی رمق نداری، همین ماندن در ترافیک برای خرید مامان، ما را به کاروانش برساند. همین کارهای یواشکی و کوچک...

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

+ایام نورانی مبارک و شادمانه

۱۶ آبان ۹۸ ، ۰۳:۰۶

حسین

زن‌ها از طولانی شدن منبر خسته شده‌اند. بچه‌دارها کلافه شده‌اند و به لطایف الحیل بچه‌ها را ساکت می‌کنند. جوانترها گوشی‌ها را بیرون آورده‌اند مثل دختر جوان کنار دستی من که سرعت پیام فرستادنش مثال زدنی است. دو تا خواهر که جلوتر از من نشسته‌اند، روسری‌هایشان را مرتب می‌کنند، پی کفشهایشان می‌گردند که زودتر بروند تا به مجلس ختم برسند. پیرزنی که روی صندلی با مقنعه رنگی نماز نشسته بی‌حوصله از زمان تمام شدن مجلس می‌پرسد. چند نفری به گرما معترضند و عده‌ای به سوت صدای بلندگو. صدا قطع می‌شود. کلافگی و اعتراض زن‌ها اوج می‌گیرد. بلندگو سوت می‌کشد و ما فقط صدای «حسین»‌اش را می‌شنویم. همه چیز متوقف می‌شود انگار. گوشی‌ها با عجله می رود توی کیفها و دخترها سرشان را می‌اندازند پایین و خیره نقش فرش می‌شوند. خواهرها پا شل می‌کنند و دست از گشتن کفش‌ها می‌کشند. بچه‌دارها بی‌توجه به سروصدای بچه‌ها اشک می‌ریزند. گرما و سوت بلندگو از یاد زن‌ها رفته. کلافگی هم...

+المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۰۸ آبان ۹۸ ، ۲۰:۱۱

دنیای ادویه‌ها

داشتم کابینت ادویه‌ها را سر و سامان می‌دادم که به نظرم رسید شاید بد نباشد برای جوانترها ادویه‌های پرمصرف را فهرست کنم تا اگر گذرشان به عطاری مورداعتمادی افتاد بدانند چه چیزهایی بگیرند و ببینند ادویه‌ها می‌توانند معجزه کنند و البته بهداشتی‌ترند. پیش از فهرست نویسی لازم است بگویم برای داشتن ادویه‌ و چاشنی‌هایی با طعم اصیل لازم است یک آسیاب برقی داشته باشید. 

۱. دانه فلفل سیاه: فلفل سفید را با وجود عطر فوق‌العاده‌ای که دارد فاکتور می‌گیرم چون از فلفل سیاه گرانتر است. خود دانه فلفل در انواع غذاهای هندی و عربی و ادویه پلو عطر خوبی به غذا می دهد.

۲. چوب دارچین: چوب دارچین را هم می‌‌توانید تکه کنید و بدون نگرانی از تیره شدن رنگ غذا در پخت خورش‌هایی مثل قیمه یا کاری و گوشت قرمز استفاده کنید و هم می‌توانید پودرش کنید و  استفاده کنید. 

۳. زیره سیاه: ضد نفخ است و سرشار از کلسیم و عطر ملایمتر و تیزی کمتری نسبت به زیره سبز دارد. موقع دم کردن برنج می‌توانید دانه‌های زیره را روی برنج ب‍پاشید که سردی برنج را هم می‌گیرد. در خمیر نان‌ها خصوصا نان‌های قلمی سوپ یا حتی داخل سوپ‌هایی مثل کدوحلوایی عالی است. دم کرده زیره سیاه با نبات هم برای دردهای معده و سردی معده خیلی خوب است. 

۴. جوز هندی: رنده کردن جوز هندی روی گوشت قرمز طعم خوبی به آن می‌دهد و بوی گوشت را از بین می‌برد. در کیک‌هایی مثل انواع پای سیب و کیک کدوحلوایی و سوپ تره فرنگی و ... کاربرد دارد. فقط یادتان باشد استفاده زیاد از جوز هندی باعث تند و تلخ شدن غذا می‌شود.

۵. زردچوبه: راستش ما زردچوبه را آماده و از عطاری مطمئن می‌گیریم و تا حالا ریشه زردچوبه را نگرفتم آسیاب کنم. 

۶. زنجبیل: ما عموما زنجبیل تازه می‌خریم و پوستش را می‌کیریم و داخل بلندر پوره می‌کنیم و داخل زیپ کیپ گذاشته و در فریزر قرار می‌دهیم که عطر و طعمش قابل مقایسه با پودرهای آماده نیست. موقع خرید زنجبیل تازه دقت کنید زنجبیل کاملا سفت باشد و لکه روی آن نباشد. 

۷. حریره سیر: حدود نیم تا یک کیلو سیر خشک سفت را که پوک نباشد و پوست تازه و صاف و شفاف دارد بگیرید. اگر سیر همدان گیرتان آمد که فبهالمراد. پوست بگیرید و بشویید و در سینی بزرگی پهن پخش کنید تا کاملا خشک شود. هر گونه رطوبت ممکن است باعث کپک زدن حریره سیر شود. بعد از خشک شدن کامل سیرها آنها را داخل بلندر بریزید و نمک به میزانی که به شوری بزند به سیرها اضافع کرده و به دلخواه و متناسب با میزان سیرها روغن زیتون بی بو یا هر روغن مایعی که دوست دارید اما بدون بو به سیرها اضافه کنید و آنقدر بزنید تا سیرها به همراه روغن کاملا پوره شود و به غلظت مناسب برسد. پوره را داخل شیشه‌ای که در محکمی دارد بریزید و کمی روغن مجدد روی سیرها بریزید و در یخچال نگهداری کنید. 

ادامه دارد...

+ المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۰۷ آبان ۹۸ ، ۰۰:۱۸

خواهرانه

دل نمی‌کندند.

از هم دل نمی‌کندند. دو ماه کنار هم بودند. برای هم جا باز کرده بودند و خودشان سخت نشسته بودند. وقت گریه و توی تاریکی دستمال‌هایشان را با هم قسمت کرده بودند. اسم هم را یاد گرفته بودند. بچه‌هایشان از خوراکی‌های هم خورده بودند و در دفترهای مشترک، با هم نقاشی کشیده بودند. جانمازهای تو کیفی‌شان را به هم قرض داده بودند. منتظر رسیدن هم مانده بودند. بعضی‌ها هم‌مسیر شده بودند و خانه هم را یاد گرفته بودند. شانه به شانه هم لرزیده بودند از روضه وداع. دستهایشان با هم به دعا بلند شده بود. به دیدن هم خو گرفته بودند. 

حالا نوبت خداحافظی بود. چراغها روشن شده بود. استکان‌های خالی جمع شده بود. حرفها ته کشیده بود اما زن‌ها هنوز نشسته بودند. حسین علیه‌السلام همه را دور هم جمع کرده بود، خواهر کرده بود.

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

+آقا قرار شاه و گدا یادتان که هست*مشهد، حرم، ورودی باب الجوادتان...

۰۵ آبان ۹۸ ، ۲۲:۲۸

روضه زنانه

چراغها را که خاموش می‌کنند، زنها راحت‌ترند. می‌توانند چادر توی صورتشان بکشند و از گره‌های کور زندگی بلند بلند گریه کنند. می‌توانند غم‌هایشان را یکی یکی بهانه اشک کنند. می‌توانند بی مراعات بغل دستی زار بزنند و غصه‌های ریز و درشتشان را بچینند روبرویشان. این مال اول ماجراست. هر چه می‌گذرد صدای زنها بلندتر می‌شود و گریه‌هایشان جانسوزتر. لابلای صدای هق هق‌، «حسین جان» می‌گویند و پرشورترها «بمیرم برات». مداح که برای  اموات صاحب البیت و ذوی الحقوق طلب فاتحه می‌‌کند و چراغها یکی یکی روشن می‌شود، چشم‌های زنها سرخ است اما آرام‌ترند. دستمال‌های خیس مشتهایشان را پر کرده اما سبک شده‌اند. گره‌های کورشان باز نشده، هنوز در سرازیری زندگی‌اند اما انگار قد طاقت زنها بلند‌تر شده و سینه‌هایشان گشاده‌تر. چایشان را می‌خورند، غم‌هایشان را دوباره برمی‌دارند و منتظر روضه بعدی می‌مانند.

+مشابه‌اش را نفیسه مرشد زاده جایی نوشته بود، یادم نیست کجا. اما امشب در روضه کوچک خانگی فهمیدمش.

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۰۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۶

STOP

از نوجوانی میل فراوان خواندن کتابهای  مختلف، شرکت در دوره‌های متعدد و نشستن پای منبر این عالم و آن استاد با من بود. کتابخانه نسبتا بزرگم در خانه پدری، جعبه‌های کفش پر از نوارهای سخنرانی و بعدتر کیف‌های سی‌دی که هر روز پرتر می‌شدند، شاهدم هستند.  یادم هست در روزهای ۱۷-۱۸ سالگی برای نشستن پای درس عرفان  فلان استاد دو روز در هفته تا آن سر شهر می‌رفتم و وقتی برمی‌گشتم شب شده بود. با وجود همه این دویدن‌ها، تشویش نیمه تمام ماندن کتابهایی که آن استادم به عنوان سیر مطالعاتی معرفت افزایی معرفی کرده بود یا دور بودنم از مکان برگزاری جلسات تفسیر آن یکی آقای دکتر رهایم نمی‌کرد، اما شبهای محرم امسال کسی بالای منبر، دکمه استپ را زد. من ایستادم. آرام ایستادم و از آن شب، آرام‌ترم. او بالای منبر یکبار دیگر  روایتی را خواند که شاید بارها و بارها در نرم افزار نورالاحادیث و وقت تورق کتابها دیده بودمش. اما آن شب جور دیگری بود. اصلا انگار آن شب، حدیث مال خود خود من بود. مال من هراسان نرسیدن، مشوش ندانستن، نگران نفهمیدن: 

من عمل بما یعلم علمه الله ما لا یعلم. 

هرکس به آنچه که می‌داند عمل کند، خداوند آنچه را که نمی‌داند به او خواهد آموخت.

+منظورم این نیست که دست روی دست بگذاریم و برای  دانستن و فهمیدن و رشد تلاش نکنیم. 

+مشکل ما از کم دانستن نیست، از عمل نکردن است.

۰۱ آبان ۹۸ ، ۱۱:۰۸

در ستایش کشیش خنده رو

با خنده به مامان می‌گویم اگر آقای اوستین مسلمان شود، من پشت سرش نماز می‌خوانم. از بس با او توکل را فهمیدم. حسن ظن به خدا را چشیدم و در شبهای بی‌خوابی و کلافگی به دادم رسید. اصلا شاید یک روز رفتم و از نزدیک گفتم که چقدر به من کمک کرده. چقدر قدردان انرژی کلماتش هستم که در تاریک‌ترین لحظه‌ها، با ساده‌ترین مثالها، با دم دستی‌ترین کلمه‌ها یادم آورد خدا حواسش به من هست، این روزها می‌گذرد و بشارتم داد که چیزی پیش خدا گم نمی‌شود. چقدر با کلماتش، چراغ آیه‌های قرآن در من روشن می‌شد.

+حکمت گمشده است، اگر مومن باشیم از زبان هر کس دریافتش می‌کنیم. 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان