راز زهره
رازش را فهمیدم. راز این لبخند عمیق که از همان تا زدن اول کاغذ، مجذوبم کرد. رازش را این بار که از خودش گفت فهمیدم. راز زهره صبر است. صبر آدم را عمیق میکند، حتی لبخندها را هم عمیق میکند..خنده زهره برای من یعنی روزهای سخت میگذرد.
رازش را فهمیدم. راز این لبخند عمیق که از همان تا زدن اول کاغذ، مجذوبم کرد. رازش را این بار که از خودش گفت فهمیدم. راز زهره صبر است. صبر آدم را عمیق میکند، حتی لبخندها را هم عمیق میکند..خنده زهره برای من یعنی روزهای سخت میگذرد.
موقع تقسیم قمقمهها، آبیاش افتاد به من. هربار که آبش کردم به هوای این و آن بود. امروز برای اولین بار برای قرصهای خودم بود که وقت خوردنشان درست وسط کلاس بود. قرص را که خوردم، حواسم جمع نوشته روی قمقمه شد: بهترین خودت باش! جمله من بود. مال این روزهای من. انگار اصلا خود خدا گفته باشد روی قمقمه بنویسند برای احوالات این ایام من. که خوش اخلاق بودن برایم کمی سخت شده. که لبخند روی لبهایم کمتر از همیشه شده. بهترین_خودت؛ یعنی نه در مقایسه با دیگران با شرایط متفاوت. که در رقابت با خود دیروزت...با خودت و در شرایط خودت. از ساعت ۱۰.۳۰ تا حالا هی با خودم تکرارش میکنم. بعضی حرفهای ساده و آسان و راحت، کار هزار منبر و خطابه و کتاب میکنند.
+المستغاث بک یا صاحب الزمان
از یک جایی به بعد شیفته حنیف شدم. هی نگاهش کردم و بغض کردم. هی محو چاوش خواهیاش شدم و حسرت خوردم. از یک جایی به بعد، برادر جان برای من شد روضه مصور. هی کاش و آه شدم وقت شنیدن «چشم» حنیف به هر چه برادر جانش میخواست. این حجم دل سپردگی، این عمق از خاطر کسی را خواستن، کاش ما داشتیم برای امام زمان. کاش قد حنیف بشوم در دلدادگی، که هر چه تو بخواهی... که فقط نگاهم کن...که دنیا نباشد اگر تو نباشی... که لب تر کن فقط... کاش حنیف باشیم برای امام زمان...یار تنوری...
این را از چشمهای پر از اشک و چانههای لرزان میشود فهمید. این را از تکان خوردن شانههای جلویی و صدای پر بغض بغل دستی وقت قنوت میشود فهمید. اینکه رقیقتر شدهایم این یک ماه. اینکه لطیفترمان کردهای. اینکه دل سنگ را هم آب کرده است مهربانیات...اینها را در صف نماز عید، در جا دادن به یک دیر رسیده، در سهیم شدن زیرانداز با یک ناشناس میشود فهمید. همه اینها را حالا که عید اعلام کردهای میفهمم. این قلب رقیق، این اشکهای دم دست، این مهربانیهای بی منت را برایمان نگه دار...
+عید مبارک
+ چشم به راه دعایتان هستم فراوان