STOP
از نوجوانی میل فراوان خواندن کتابهای مختلف، شرکت در دورههای متعدد و نشستن پای منبر این عالم و آن استاد با من بود. کتابخانه نسبتا بزرگم در خانه پدری، جعبههای کفش پر از نوارهای سخنرانی و بعدتر کیفهای سیدی که هر روز پرتر میشدند، شاهدم هستند. یادم هست در روزهای ۱۷-۱۸ سالگی برای نشستن پای درس عرفان فلان استاد دو روز در هفته تا آن سر شهر میرفتم و وقتی برمیگشتم شب شده بود. با وجود همه این دویدنها، تشویش نیمه تمام ماندن کتابهایی که آن استادم به عنوان سیر مطالعاتی معرفت افزایی معرفی کرده بود یا دور بودنم از مکان برگزاری جلسات تفسیر آن یکی آقای دکتر رهایم نمیکرد، اما شبهای محرم امسال کسی بالای منبر، دکمه استپ را زد. من ایستادم. آرام ایستادم و از آن شب، آرامترم. او بالای منبر یکبار دیگر روایتی را خواند که شاید بارها و بارها در نرم افزار نورالاحادیث و وقت تورق کتابها دیده بودمش. اما آن شب جور دیگری بود. اصلا انگار آن شب، حدیث مال خود خود من بود. مال من هراسان نرسیدن، مشوش ندانستن، نگران نفهمیدن:
من عمل بما یعلم علمه الله ما لا یعلم.
هرکس به آنچه که میداند عمل کند، خداوند آنچه را که نمیداند به او خواهد آموخت.
+منظورم این نیست که دست روی دست بگذاریم و برای دانستن و فهمیدن و رشد تلاش نکنیم.
+مشکل ما از کم دانستن نیست، از عمل نکردن است.
سلام
حرف شما درسته و نکته ی بسیار مهمی رو عرض کردید.
اما ما هم چنان به کتاب ها و سخنرانی ها و منابر و ... احتیاج داریم. نه برای دانستن که برای ذکر، جلای روح، انذار، بشارت، انگیزه بخشی و ... . مخصوصا بزرگانی که عامل هستند و به اصطلاح صاحب نفس هستند، به منابر و صحبت های این بزرگان خیلی نیازمندیم.
دقیق هم که نگاه کنیم واقعا بیشتر کتاب ها و سخنرانی ها صحبت ها و مطالب و دانستنی های تکراری هستند یعنی ویژگی علم افزایی شون بر دیگر ویژگی ها برتری نداره. همین که شما بعد از بارها شنیدن و خواندن این روایت محرم امسال تحت تاثیر روایت قرار گرفتید یعنی ویژگی ذکر بودن این منبر در شما اثر کرده.
البته منظور بنده از این صحبت ها رد صحبت شما نیست و شما هم در جایی نگفتید که باید این ها رو کنار بگذاریم بلکه در تکمیل عرایض شما این ها رو عرض کردم.
محفوظ باشید ان شاءالله