کوچک‌های بزرگ

برای همه دختران ایران

کوچک‌های بزرگ

برای همه دختران ایران

درباره بلاگ

از خدا می‌خواهم
همه دختران دنیا
خوب زندگی کنند
و بودنشان و خوبی‌هایشان
لبخند بنشاند بر لب امامشان (عج)
بشوند نور چشم حضرت
آنچه خوانده ام
دیده‌ام
شنیده‌ام
حس کرده‌ام و فهمیده‌ام
را مادرانه هدیه می‌دهم
به همه دخترانی که
می‌شناسم و نمی‌شناسم
شاید روزی، جایی، به کار کسی بیاید.

***
وقتی نرم نرمک قد می کشند،
میشوند محبوبه پدران.
وقت آیینه و شمعدان و نقل و گل،
خورشید خانه همسرند.
و فرشته بی بال خداوندند،
وقتی ردای مادری تن می کنند.
دخترها ...

۱۰ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۱۶

بی دست کربلا دست مرا بگیر

یک پوستر داشتیم از مشک و سقا. حضرت کنار رود زانو زده بود. دو دستش از آب پر بود و به آسمان چشم دوخته بود. 
پوستر را امیر خریده بود. همان سالی که طوفان از دست دادن افتاده بود به جان خانواده ما و آخرینش مامانی بود. داشت روی تخت بیمارستان از دستمان میرفت و هیچ کاری برایش نمی‌کردیم. درست‌ترش این که کاری از دستمان برنمی‌آمد. مامان که دمدمه اذان صبح زنگ زد دانستم کار تمام است. اما ما به امید نیاز داشتیم. برای اینکه به خودمان و دیگران ثابت کنیم دنیا به این بدی‌ها هم نیست. که وقتی فکرش را نمیکنی معجزه از راه میرسد. که دری هیچ دری تا ابد بسته نمی‌ماند. ما به امید و معجزه احتیاج داشتیم اما چیزی در چنته نداشتیم. خاطره‌ای برای روزهای سختمان لازم داشتیم که به چشم دیده باشیم پایان شب سیه سپید است. چیزی اما نبود. ما شکست خورده بودیم. ناامیدی چنگ انداخته بود به جانمان و داشتیم از پا می‌افتادیم. به خودم که آمدم کمد را ریخته بودم بیرون و پوستر لوله شده را باز کرده بودم روی زمین و بی هیچ کلمه‌ای فقط نگاهش میکردم...
سالها از آن روز گذشته، مامانی از تخت بیمارستان بلند شد و به خانه برگشت اما یک سال بعد آن ماجرا، چشمهایش را برای  همیشه بست. سالها از آن سحر گذشته و ما خاطره‌ای داریم برای تعریف کردن. از معجزه‌ای که در سخت‌ترین حالت، به دادمان رسید و شعله امید را در دلمان زنده نگه داشت. 
هنوز هم همان تصویر، همان پوستری که نمی‌دانم در کدام اسباب کشی گم شد دستمان را می‌گیرد و نمی‌گذارد زمین‌گیر شویم. هنوز هم وقتی چشمهایم از بدی دنیا و گره‌های کور زندگی سرخ میشود، همان سقای چشم دوخته به آسمان به دادم می‌رسد که «هی...دنیا به این بدی‌ها هم نیست. آن شب را که یادت نرفته؟»

۰۷ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۳۹

نور حسین تابید

 

انگار وقتی اسمت را از آسمان آوردند به لحظه‌های پریشانی ما هم فکر کردند. به آن لحظه ناامیدی دکترها از بهبودی، به آن تلفن‌های هراسان بی وقت. به آن ساعت‌های تحمل درد ناشناس، به ثانیه‌های تمام نشدنی تکان خوردن زمین، به لحظه ناگهانی تصادف در تاریکی...به ساعتهای پریشانی و پشیمانی، اضطراب و اضطرار...

انگار وقتی قنداقه‌ات را دادند دست پیامبر، به همه ما فکر کردند. موقع انتخاب اسم، به تک تک ما شکسته‌ها، دست بسته‌ها، جواب کرده‌ها، از نفس افتاده‌ها نگاه کردند و بعد اسمت را گذاشتند حسین. اصلا شاید محض خاطر لحظه‌های سخت ما و ثانیه‌هایی که زبانمان از ترس و نگرانی بند می‌آید، اسمت را ساده و کوتاه و یک قسمتی انتخاب کردند. آنقدر ساده که حتی لحظه آخر، وقت رنگ باختن دنیا، وقت افتادن پرده ظاهر، باز هم بشود راحت صدایت زد و به انتظار دستگیریت نشست.

+اعیاد پیش رو مبارک. 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۰۶ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۱۹

درآویختگان به شاخه طوبی

تیتر چند صفحه پشت سر هم از مفاتیح جلد قرمز در شرح فضایل ماه شعبان، این بود: 

«درآویختگان به شاخه طوبی»

اما ما عجول‌ها، ما حاجتمندان کم طاقت، کم‌صبرهای گریان، باوضو و بی‌وضو، شب کنکور، صبح اعلام نتایج، وقت دل سپردن به کسی که نمی دانستیم دلش با ما هست یا نه، هنگامه دلشوره بی‌خبری، وقت اضطرار غربالگری چهارماهگی، شب بی سحری که عزیزی را باید می‌سپردیم به خاک، موقع استیصال دست و پنجه نرم کردن با دردهای ناشناخته، بی هیچ آداب و ترتیبی، می‌رفتیم سراغ مفاتیح. چشم می‌چرخاندیم پی دعای سریع الاجابه و ختم مجرب و نمازهای حاجت سریع الاثر. 

هیچوقت فرصت نشد بنشینم و آرام و به صبر آن چند صفحه طولانی را بخوانم. هرگز به شاخه طوبی فکر نکردم. از دلم نگذشت چطور میشود دست دراز کرد و به  شاخه طوبی  آویخت. این روزها اما که همه در تعلیقی مبهم گرفتاریم؛ اولین ماه شعبانی است که  دلم میخواهد سر صبر وضو بگیرم چادر نماز گلدار سبزم را سرکنم و بی دغدغه، دست دراز کنم و خودم را به شاخه طوبایی برسانم که ریشه‌اش در آسمان است و سر شاخه‌هایش از پنجره‌ خانه‌های ما سبز و تازه تو آمده.

+ماه سرور اهل بیت، ماه شعبان عزیز مهنا و مبارک. 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۲۳ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۱۵

کانال تلگرام

این روزهای خانه نشینی، هر روز در کانال تلگرام در خدمتم انشاالله. قدمتان بر چشم. 

https://t.me/Koochakebozorg 

۲۰ دی ۹۸ ، ۱۶:۳۸

چطور انتقام سخت بگیریم؟

خواب بودیم. 

بیدار که شدیم، تو را از دست داده بودیم.

خیلی چیزها را از دست می‌دهیم اگر باز خوابمان ببرد. 

رفتنت بیدارمان کرد سردار...

از آن بالا با دستهایی که بازتر از همیشه است دعا کن بیدار بمانیم.

+نمی‌خواهم این را بگویم اما اگر ندانیم چطور این خشم و بغض و اندوه، این زخم را زنده نگه‌داریم چند صباح دیگر  می‌شویم همان آدم‌های قبلی...چطور می‌شود انتقام سخت گرفت؟ راههایی که به ذهنم رسید اینها بود.

*عکس سردار را بگذاریم جلوی چشممان. بگذاریم هر روز با چشم‌های غریبش نگاهمان کند. بچه‌هایمان جلوی چشم‌های قهرمان قد بکشند. همین عکس، همین چشم‌ها، همین قامت، نمی‌گذارد یادمان برود امریکا چه داغی به دلمان گذاشت. چه کسی را از ما گرفت و برای کدام زخم تازه «مرگ بر امریکا» می‌گوییم. 

*سیاهی لشکر دشمن نباشیم.فضاها و رسانه‌هایی را  که می‌دانیم باعث رشد اقتصادی و اطلاعاتی دشمن می‌شود ترک کنیم. روی دلمان پا بگذاریم و با خود خلوت کنیم، محاسبه هزینه-منفعت کنیم و ببینیم عمری که می‌شود صرف یاری دین خدا شود کجا دارد صرف می‌شود. همه سالهایی که ماهواره داشته‌ایم چه به دست آورده‌ایم؟ جمعش کنیم.

*دقت کنیم. بیش از پیش حواسمان به این باشد که با هر خرید، پول ما توی جیب چه کسانی می‌رود. با خریدهایمان بازوی اقتصادی دشمن را قوی‌تر می‌کنیم یا کمکی می‌شویم برای دوباره سرپا شدن کارخانه‌های ایرانی. با این نیت شاید بشود از نقص‌های قابل اغماض کالای داخلی گذشت. 

*قوی شویم. در هر حوزه‌ای فعالیت می‌کنیم سعی کنیم قوی شویم. بسیار بخوانیم، بسیار بگردیم، بسیار شاگردی کنیم. اگر معلم هستیم بذر آگاهی و شجاعت در دل شاگردها بکاریم. اگر پژوهشگریم، در حوزه‌های علمی مفید برای کشور، قدرتمند شویم. اگر مادری خانه‌داریم با تغذیه مناسب، با نیت متعالی، نور و شجاعت و ایمان به جان اهل خانه بریزیم. خانم‌های جوان که قصد بارداری دارند یا  دوره بارداری را می‌گذرانند به فضل الهی می‌توانند با رعایت آداب خاص و تغذیه مناسب و نیت متعالی صاحب فرزندانی شجاع، نیرومند و مجاهد شوند. 

*خود را واکسینه کنیم. دشمن در برابر نیروی ایمان بی سلاح است. ایمان و تقوای الهی است که کمک می‌کند فرقان و قدرت تشخیص حق و باطل داشته باشیم. اگر شبهه و سوالی در حوزه دین و معتقدات ذهنمان را مشغول کرده بی خجالت دنبال پاسخش برویم. این شبهه‌ها سر بزنگاه‌ها گیرمان می‌اندازد، سستمان می‌کند. 

*تاریخ بخوانیم. خصوصا مطالعه تاریخ دشمن و تاریخ معاصر خیلی راهگشاست. فیلم‌های مستند تاریخی فراوانند. از دستشان ندهیم. مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود. 

*از خدا کمک بخواهیم. از خدا بخواهیم حق را بشناسیم و در مسیرش ثابت قدم بمانیم. دعای غریق را که مختص زمان غیبت است با اعتقاد و از عمق جان بخوانیم: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک

*برای فرج بسیار دعا کنیم و با توانمند سازی خود به تعجیل فرج کمک کنیم.

+راههای جدید را با هم به اشتراک بگذاریم.

+المستغاث بک یا صاحب الزمان  

۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۸:۲۶

به ما گفتی صبوری کن صبوری...

شما را یادم رفته بود. اصلا آن روز سخت را یادم رفته بود. از قلم افتاده بودید که این روزها این همه سخت گذشته بود به من. فراموشتان کرده بودم که رنجم این همه بزرگ شده بود برایم. که خیال برم داشته بود درد طاقت فرسا میکشم. چه خوب که یادم افتاد به شما. وسط جشن تولد. درست وقت درآوردن کیک از جعبه، دلم رفت برای شما. 

+ سلام خدا بر زینب کبری 

 

۱۳ آذر ۹۸ ، ۱۵:۱۳

این نیز بگذرد

لباسهای شسته، تلنبار شده‌اند روی هم. ظرفها شسته شده‌اند اما هنوز توی ظرفشویی‌اند. سینک پر از ظرف است. آب کتری تمام شده. غذا نداریم. سبد، پر از لباس تیره است. میزها گردگیری می‌خواهند، انارها دانه شدن. کتابهای نیمه تمام گوشه کتابخانه، خواننده می‌خواهند و فایل‌های انگیزشی مخاطب. گلدان‌ها آب می‌خواهند و برگهای زردشان هرس. خاک نشسته روی میزها را می‌بینم و کاری نمی‌کنم. شارژ گوشی تمام می‌شود و کاری نمی‌کنم. لیست خرید روی در یخچال، کجکی نگاهم می‌کند. کرم‌ها را هل داده‌ام ته کشو و عطر را گذاشته‌ام توی جعبه‌اش. بجای همه اینها اما قرآن سفید سوغات کربلا، تسبیح ام البنین رسیده از کربلا و حافظ کوچک جلد چرمی دم دستند. دارم این روزها را با اینها سر می‌کنم. با همه سختی، کلافگی و خستگی، امید بسته‌ام که این روزها می‌گذرد. تمام می‌شود. روزهای خوب ما هم می‌رسند. می‌رسند. می‌رسند.

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۱۲ آذر ۹۸ ، ۱۷:۴۹

امید

اشک می‌ریزم پای تلفن. مامان مبهوت شده. ساکت است. گوشی را می‌دهد به بابا. بابا عادت به دلداری دادن‌های لج آور ندارد. بابا کاری به صدای خش دارم هم ندارد. فقط می‌گوید زندگی بارها نشانش داده اتفاقات ناگوار، مانع بلاهای بزرگترند. می‌گوید ظن‌ات به خدا را اصلاح کن و صبور باش. همین‌ها را می‌گوید و باز گوشی را به مامان می‌دهد. اشکم بند آمده اما خسته‌ام. بیش از هر احساس دیگری خسته‌‌ام. پشت کاغذ چکیده پایان نامه، می‌نویسم غر زدن و چهل دایره می‌کشم. باید چهل روز تمرین کنم غر نزنم، گلایه نکنم و ناامید نشوم. بابا همیشه می‌گوید شاید پشت این سربالایی نفس‌گیر و پیچ سخت، قله باشد. بابا به دلداری و قربان صدقه عادت ندارد اما بلد است امید بچه‌هایش را زنده نگه دارد.

+المستغاث بک یا صاحب الزمان...

۰۴ آذر ۹۸ ، ۱۱:۴۴

دنیای ادویه‌ها ۲

پودر گل سرخ: غنچه‌های گل خشک را از عطاری مطمئن بگیرید. مقداری از غنچه‌های خوشرنگ‌تر را جدا کنید و در ظرف جداگانه در یخچال نگهداری کنید و برای تزیین دسرهای سنتی مثل کرم و پودینگ گل سرخ، کرم پسته، شیر برنج، شله زرد، حلوا، کیک‌های ایرانی و روی ماست و خیار و بورانی‌ها و داخل قوری چای استفاده کنید. مابقی گل‌ها را بشویید و اجازه دهید کاملا خشک شوند. بعد گلبرگ‌ها را آهسته جدا کنید و در شیشه‌ داخل یخچال نگهداری کنید. بهتر است آنها را پودر نکنید و بصورت پره نگه‌دارید و برای هربار استفاده، با دست پودر کنید تا عطر گل‌ها باقی بماند. من از پودر گل سرخ، لابلای لوبیا پلو و عدس پلو، موقع دم گذاشتن برنج، داخل ماست و چای استفاده می‌کنم. 

هل سبز: هل برای من یعنی مشهد و زیارت و سحرخیز. مثل زرشک، مثل زعفران. اصلا انگار دلم نمی‌آید از جای دیگری جز مشهد، هل بگیرم. هل سبز را درسته داخل آسیاب بریزید و بنا بر میزان مصرف یک ماهه خود، آسیاب کنید. عطر هل تازه آسیاب شده اصلا قابل مقایسه با پودرهای آماده بازاری نیست. از هل میتوانید داخل خورش قیمه، قیمه نثار و همراه گل سرخ و دارچین لابلای عدس پلو، لوبیا پلو و داخل کیک یزدی و کیک باقلوا و کیک ایرانی، پودینگ برنج استفاده کنید. دانه هل را میتوانید داخل قوری چای بیندازید و از عطرش لذت ببرید. 

کنجد: کنجد منبع کلسیم است و می‌توانید روی سیب رنده شده با کمی گلاب، بریزید و کلسیم موردنیازتان را تامین کنید. همچنین می‌توانید کنجد را روی خمیر نان‌‌های شیرین و غذایی بپاشید و داخل فر بپزید. همچنین قبل از گذاشتن نان یا سیب زمینی کف قابلمه برای ته دیگ، کمی کنجد بپاشید و بعد ته دیک مورد نظرتان را بگذارید. 

+فعلا همین‌ها به نظرم رسید.

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

هر چند وقت یک بار مصرعی از یک شعر دل انگیز، فرازی از یک دعای الهام بخش، آیه‌ای از یک سوره نجات بخش توی سرم چرخ می‌خورد و وقت‌هایی که حواسم نیست یا سخت مشغول کار هستم بی‌هوا زمزمه‌اش می‌کنم. این روزها مدام با «ما را به کاروانت کی می‌رسانی آقا» مشغولم. وقت گردگیری، وقت اتوکشی، وقت تفت پیاز، وقت خرد کردن سیب زمینی، پشت چراغ قرمز و... کسی چه می‌داند شاید همین کارهای کوچک، همین آماده کردن لقمه نان و پنیر بچه‌ها وقتی خیلی خسته‌ای، همین اتو کردن شلوار همسر وقتی رمق نداری، همین ماندن در ترافیک برای خرید مامان، ما را به کاروانش برساند. همین کارهای یواشکی و کوچک...

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

+ایام نورانی مبارک و شادمانه

۱۶ آبان ۹۸ ، ۰۳:۰۶

حسین

زن‌ها از طولانی شدن منبر خسته شده‌اند. بچه‌دارها کلافه شده‌اند و به لطایف الحیل بچه‌ها را ساکت می‌کنند. جوانترها گوشی‌ها را بیرون آورده‌اند مثل دختر جوان کنار دستی من که سرعت پیام فرستادنش مثال زدنی است. دو تا خواهر که جلوتر از من نشسته‌اند، روسری‌هایشان را مرتب می‌کنند، پی کفشهایشان می‌گردند که زودتر بروند تا به مجلس ختم برسند. پیرزنی که روی صندلی با مقنعه رنگی نماز نشسته بی‌حوصله از زمان تمام شدن مجلس می‌پرسد. چند نفری به گرما معترضند و عده‌ای به سوت صدای بلندگو. صدا قطع می‌شود. کلافگی و اعتراض زن‌ها اوج می‌گیرد. بلندگو سوت می‌کشد و ما فقط صدای «حسین»‌اش را می‌شنویم. همه چیز متوقف می‌شود انگار. گوشی‌ها با عجله می رود توی کیفها و دخترها سرشان را می‌اندازند پایین و خیره نقش فرش می‌شوند. خواهرها پا شل می‌کنند و دست از گشتن کفش‌ها می‌کشند. بچه‌دارها بی‌توجه به سروصدای بچه‌ها اشک می‌ریزند. گرما و سوت بلندگو از یاد زن‌ها رفته. کلافگی هم...

+المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۰۸ آبان ۹۸ ، ۲۰:۱۱

دنیای ادویه‌ها

داشتم کابینت ادویه‌ها را سر و سامان می‌دادم که به نظرم رسید شاید بد نباشد برای جوانترها ادویه‌های پرمصرف را فهرست کنم تا اگر گذرشان به عطاری مورداعتمادی افتاد بدانند چه چیزهایی بگیرند و ببینند ادویه‌ها می‌توانند معجزه کنند و البته بهداشتی‌ترند. پیش از فهرست نویسی لازم است بگویم برای داشتن ادویه‌ و چاشنی‌هایی با طعم اصیل لازم است یک آسیاب برقی داشته باشید. 

۱. دانه فلفل سیاه: فلفل سفید را با وجود عطر فوق‌العاده‌ای که دارد فاکتور می‌گیرم چون از فلفل سیاه گرانتر است. خود دانه فلفل در انواع غذاهای هندی و عربی و ادویه پلو عطر خوبی به غذا می دهد.

۲. چوب دارچین: چوب دارچین را هم می‌‌توانید تکه کنید و بدون نگرانی از تیره شدن رنگ غذا در پخت خورش‌هایی مثل قیمه یا کاری و گوشت قرمز استفاده کنید و هم می‌توانید پودرش کنید و  استفاده کنید. 

۳. زیره سیاه: ضد نفخ است و سرشار از کلسیم و عطر ملایمتر و تیزی کمتری نسبت به زیره سبز دارد. موقع دم کردن برنج می‌توانید دانه‌های زیره را روی برنج ب‍پاشید که سردی برنج را هم می‌گیرد. در خمیر نان‌ها خصوصا نان‌های قلمی سوپ یا حتی داخل سوپ‌هایی مثل کدوحلوایی عالی است. دم کرده زیره سیاه با نبات هم برای دردهای معده و سردی معده خیلی خوب است. 

۴. جوز هندی: رنده کردن جوز هندی روی گوشت قرمز طعم خوبی به آن می‌دهد و بوی گوشت را از بین می‌برد. در کیک‌هایی مثل انواع پای سیب و کیک کدوحلوایی و سوپ تره فرنگی و ... کاربرد دارد. فقط یادتان باشد استفاده زیاد از جوز هندی باعث تند و تلخ شدن غذا می‌شود.

۵. زردچوبه: راستش ما زردچوبه را آماده و از عطاری مطمئن می‌گیریم و تا حالا ریشه زردچوبه را نگرفتم آسیاب کنم. 

۶. زنجبیل: ما عموما زنجبیل تازه می‌خریم و پوستش را می‌کیریم و داخل بلندر پوره می‌کنیم و داخل زیپ کیپ گذاشته و در فریزر قرار می‌دهیم که عطر و طعمش قابل مقایسه با پودرهای آماده نیست. موقع خرید زنجبیل تازه دقت کنید زنجبیل کاملا سفت باشد و لکه روی آن نباشد. 

۷. حریره سیر: حدود نیم تا یک کیلو سیر خشک سفت را که پوک نباشد و پوست تازه و صاف و شفاف دارد بگیرید. اگر سیر همدان گیرتان آمد که فبهالمراد. پوست بگیرید و بشویید و در سینی بزرگی پهن پخش کنید تا کاملا خشک شود. هر گونه رطوبت ممکن است باعث کپک زدن حریره سیر شود. بعد از خشک شدن کامل سیرها آنها را داخل بلندر بریزید و نمک به میزانی که به شوری بزند به سیرها اضافع کرده و به دلخواه و متناسب با میزان سیرها روغن زیتون بی بو یا هر روغن مایعی که دوست دارید اما بدون بو به سیرها اضافه کنید و آنقدر بزنید تا سیرها به همراه روغن کاملا پوره شود و به غلظت مناسب برسد. پوره را داخل شیشه‌ای که در محکمی دارد بریزید و کمی روغن مجدد روی سیرها بریزید و در یخچال نگهداری کنید. 

ادامه دارد...

+ المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۰۷ آبان ۹۸ ، ۰۰:۱۸

خواهرانه

دل نمی‌کندند.

از هم دل نمی‌کندند. دو ماه کنار هم بودند. برای هم جا باز کرده بودند و خودشان سخت نشسته بودند. وقت گریه و توی تاریکی دستمال‌هایشان را با هم قسمت کرده بودند. اسم هم را یاد گرفته بودند. بچه‌هایشان از خوراکی‌های هم خورده بودند و در دفترهای مشترک، با هم نقاشی کشیده بودند. جانمازهای تو کیفی‌شان را به هم قرض داده بودند. منتظر رسیدن هم مانده بودند. بعضی‌ها هم‌مسیر شده بودند و خانه هم را یاد گرفته بودند. شانه به شانه هم لرزیده بودند از روضه وداع. دستهایشان با هم به دعا بلند شده بود. به دیدن هم خو گرفته بودند. 

حالا نوبت خداحافظی بود. چراغها روشن شده بود. استکان‌های خالی جمع شده بود. حرفها ته کشیده بود اما زن‌ها هنوز نشسته بودند. حسین علیه‌السلام همه را دور هم جمع کرده بود، خواهر کرده بود.

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

+آقا قرار شاه و گدا یادتان که هست*مشهد، حرم، ورودی باب الجوادتان...

۰۵ آبان ۹۸ ، ۲۲:۲۸

روضه زنانه

چراغها را که خاموش می‌کنند، زنها راحت‌ترند. می‌توانند چادر توی صورتشان بکشند و از گره‌های کور زندگی بلند بلند گریه کنند. می‌توانند غم‌هایشان را یکی یکی بهانه اشک کنند. می‌توانند بی مراعات بغل دستی زار بزنند و غصه‌های ریز و درشتشان را بچینند روبرویشان. این مال اول ماجراست. هر چه می‌گذرد صدای زنها بلندتر می‌شود و گریه‌هایشان جانسوزتر. لابلای صدای هق هق‌، «حسین جان» می‌گویند و پرشورترها «بمیرم برات». مداح که برای  اموات صاحب البیت و ذوی الحقوق طلب فاتحه می‌‌کند و چراغها یکی یکی روشن می‌شود، چشم‌های زنها سرخ است اما آرام‌ترند. دستمال‌های خیس مشتهایشان را پر کرده اما سبک شده‌اند. گره‌های کورشان باز نشده، هنوز در سرازیری زندگی‌اند اما انگار قد طاقت زنها بلند‌تر شده و سینه‌هایشان گشاده‌تر. چایشان را می‌خورند، غم‌هایشان را دوباره برمی‌دارند و منتظر روضه بعدی می‌مانند.

+مشابه‌اش را نفیسه مرشد زاده جایی نوشته بود، یادم نیست کجا. اما امشب در روضه کوچک خانگی فهمیدمش.

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۰۲ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۶

STOP

از نوجوانی میل فراوان خواندن کتابهای  مختلف، شرکت در دوره‌های متعدد و نشستن پای منبر این عالم و آن استاد با من بود. کتابخانه نسبتا بزرگم در خانه پدری، جعبه‌های کفش پر از نوارهای سخنرانی و بعدتر کیف‌های سی‌دی که هر روز پرتر می‌شدند، شاهدم هستند.  یادم هست در روزهای ۱۷-۱۸ سالگی برای نشستن پای درس عرفان  فلان استاد دو روز در هفته تا آن سر شهر می‌رفتم و وقتی برمی‌گشتم شب شده بود. با وجود همه این دویدن‌ها، تشویش نیمه تمام ماندن کتابهایی که آن استادم به عنوان سیر مطالعاتی معرفت افزایی معرفی کرده بود یا دور بودنم از مکان برگزاری جلسات تفسیر آن یکی آقای دکتر رهایم نمی‌کرد، اما شبهای محرم امسال کسی بالای منبر، دکمه استپ را زد. من ایستادم. آرام ایستادم و از آن شب، آرام‌ترم. او بالای منبر یکبار دیگر  روایتی را خواند که شاید بارها و بارها در نرم افزار نورالاحادیث و وقت تورق کتابها دیده بودمش. اما آن شب جور دیگری بود. اصلا انگار آن شب، حدیث مال خود خود من بود. مال من هراسان نرسیدن، مشوش ندانستن، نگران نفهمیدن: 

من عمل بما یعلم علمه الله ما لا یعلم. 

هرکس به آنچه که می‌داند عمل کند، خداوند آنچه را که نمی‌داند به او خواهد آموخت.

+منظورم این نیست که دست روی دست بگذاریم و برای  دانستن و فهمیدن و رشد تلاش نکنیم. 

+مشکل ما از کم دانستن نیست، از عمل نکردن است.

۰۱ آبان ۹۸ ، ۱۱:۰۸

در ستایش کشیش خنده رو

با خنده به مامان می‌گویم اگر آقای اوستین مسلمان شود، من پشت سرش نماز می‌خوانم. از بس با او توکل را فهمیدم. حسن ظن به خدا را چشیدم و در شبهای بی‌خوابی و کلافگی به دادم رسید. اصلا شاید یک روز رفتم و از نزدیک گفتم که چقدر به من کمک کرده. چقدر قدردان انرژی کلماتش هستم که در تاریک‌ترین لحظه‌ها، با ساده‌ترین مثالها، با دم دستی‌ترین کلمه‌ها یادم آورد خدا حواسش به من هست، این روزها می‌گذرد و بشارتم داد که چیزی پیش خدا گم نمی‌شود. چقدر با کلماتش، چراغ آیه‌های قرآن در من روشن می‌شد.

+حکمت گمشده است، اگر مومن باشیم از زبان هر کس دریافتش می‌کنیم. 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۲۶ مهر ۹۸ ، ۱۹:۰۸

لبیک یا حسین

آنها که بار بستند و راه افتادند، آنها که بی هوا و ناگهانی، راهی شدند. آنها که به این در و آن در زدند و مسافرت شدند، لبیک عیان و رسا و مجسم‌اند به فریاد العطش دخترانت.. به خطبه غرای خواهرت... به علم افراشته برادرت... به رجزهای پرشور اصحابت...

اما این جامانده‌ها، این شکسته‌ها، این خانه نشینهای صبور که بار مسافران را با اشک‌های یواشکی  بستند. پشت سر زائرانت دویدند و نرسیدند. که دردهای سخت امان رفتنشان نداد و ماندند. این غریب‌های نشسته‌ پای تلویزیون که بی‌صدا شانه‌هایشان می‌لرزد وقت دیدن «زنده_کربلا». این‌ دست‌های خالی که پنج تومان مانده ته کارتشان را با ستاره مربع نذر زائر اولی‌های اربعین می‌کنند؛ لبیک‌های پنهان و سربه‌زیرند به شرم برادرت...به نماز نشسته خواهرت... به بغض دخترت...به مظلومیت شش ماهه‌ات...به بی‌پناهی حرم‌ات... و غریبی‌ات... و غریبی‌ات...و غریبی‌ات...  

+ما را به کاروانت کی میرسانی آقا...

+هر کس که جا بماند، بی کربلا بماند، ابن السبیل دنیاست...

+ما منتظر نشینیم در راهت ای شهادت...

+ برایم خیلی دعا کنید لطفا

+ المستغاث بک یا صاحب الزمان 

راهکارهایی برای علاقمند شدن به آشپزی: 

*نیت کنید: یک کار واحد با دو نیت متفاوت، نتایج و آثار روحی متفاوتی دارد. هیچوقت این مثال یادم نمی‌رود که دو کارگر ساده که مشغول کلنگ زدن زمین برای ساخت کلیسا بودند دو نگاه متفاوت به کارشان داشتند. یکی، این کار را فلاکت و رنج طاقت فرسا برای به دست آوردن یک لقمه نان می‌دانست و دیگری معتقد بود با همین کلنگ زدن ساده، دارد راه ارتباط مردم با خدا را تسهیل می‌کند. برای آشپزی هم نیت کنید. هر روز غذا را به نام و نذر معصوم آن روز بپزید و با خودتان بگویید این غذا را می‌پزم که همسرم و بچه‌ها بخورند تا توان و قوت بندگی خدا و عبادت و خدمت را داشته باشند. از یک دوست یاد گرفتم وقت پختن شیرینی و کیک دعا کنم هر کس از این شیرینی‌جات می‌خورد، شیرینی محبت و ولایت امیرالمومنین در دلش زیاد شود. آشپزی با وضو و نیت می‌تواند یک عبادت اثرگذار در خلقیات اهل خانه باشد. 

*برنامه ریزی کنید: بعضی وقتها دلیل تنفر از آشپزی این است که تا ظهر دور خودمان می‌چرخیم و نمی‌دانیم چه غذایی بپزیم. یک لیست غذایی متنوع بنویسید و روی در یخچال بچسبانید. شب قبل از خواب و موقع نوشتن لیست کارهای فردا، فهرست غذایی را نگاه کنید و یک غذا را انتخاب کنید و در لیست کارهای فردا بنویسید که فردا قرار است چه غذایی بپزید. 

*اجازه ندهید فریزر و ظرف حبوبات خالی شود. سری به فریزر و ظرف حبوبات بزنید و بنا به ذائقه خانواده از مواد غذایی پر مصرف، لیست تهیه کنید و وقت خرید، لیست را همراهتان ببرید. نگذارم فریزر از لوبیا سبز، نخود، کرفس، کنگر، ریواس، بامیه، باقالی سبز، سبزی پلویی، سبزی آش، قورمه سبزی، گشنیز، جعفری، بادمجان و کدو و والک و اسفناج و کابینت از لپه و عدس و ماش و نخود و لوبیا قرمز و لوبیا چیتی و لوبیا چشم بلبلی و لوبیا سفید و دال عدس و بلغور گندم و جو و شوید و مرزه و ترخون و نعنا و ماکارونی و لازانیا و جو و گندم پوست کنده و پودر سوخاری خالی شود. وقتی مواد لازم غذاهای مختلف در دسترس است، راحت‌تر آشپزی می‌کنید و سردرگم نمی‌شوید. 

*از آسان شروع کنید. غذاهای سریع و ساده را امتحان کنید. غذاهایی که قلق و نکته خاصی ندارند و در عین حال خوشمزه و سریع و آسان هستند را معمولا همه می‌توانند درست کنند و نتیجه عالی هم بگیرند. 

*سراغ علاقه‌تان بروید: بدغذاترین‌ها هم بخش خاصی از خوراکی‌ها را دوست دارند. مثلا آش‌ها را می‌پسندند یا عاشق دسرند یا خیلی شیرینی خورند. برای شروع آن غذاها یا پیش غذاها یا دسرهایی که خودتان دوست دارید خوب و عالی یاد بگیرید. این علاقه به آن خوراکی خاص، خیلی کمکتان می‌کند. بعد به مرور سراغ غذای مورد علاقه همسر یا بچه‌ها بروید. 

*از کم شروع کنید: شما که از آشپزی متنفرید لازم نیست روزی دو وعده غذا بپزید. با همسر صحبت کنید و از وعده‌هایی مثل برانچ که چیزی میان صبحانه و ناهار است و زود آماده می‌شود اما قابلیت خوش آب و رنگ شدن با انواع سبزیجات را دارد شروع کنید. 

*محیط آشپزخانه را دلچسب کنید: این روزها بازار پر است از ظرفهای رنگی و زیبا و ابزارهای آشپزی ملیح و دلنشین که حتی کسانی را که علاقه‌ای به آشپزی ندارند، به خرید ترغیب می‌کند. برای خودتان از این ظرفها و ابزارها بخرید و با آنها آشپزی کنید. از پارچه‌ای که دوست دارید برای آشپزخانه پرده بدوزید. عکسهای خاطره انگیزتان را با نگنت به در یخچال بچسبانید و ...

*از تنفرتان حرف نزنید: یک قانونی وجود دارد که از هر چیزی زیاد حرف بزنید، زیاد می‌شود. اصلا لازم نیست همه بدانند از آشپزی بدتان می‌آید. نمی‌گویم به خودتان تلقین کنید من عاشق آشپزی هستم، فقط در مورد تنفرتان سکوت کنید. 

*کاری را که دوست دارید در آشپزخانه انجام دهید: اگر آشپزخانه به اندازه یک صندلی کوچک جا دارد، آنجا بنشینید و کتاب موردعلاقه‌تان را بخوانید. با دوست عزیزتان در آشپزخانه تلفنی حرف بزنید. بند و بساط گلدوزی را بردارید و در آشپزخانه بنشینید و گلدوزی کنید. بعد از مدتی ذهن شرطی می‌شود و به محض ورود به آشپزخانه احساس خوبی می‌گیرید. این مسئله در این مورد هم صادق است که وقتی حال خوشی دارید، نشاط دارید و لبتان به خنده باز است آشپزی کنید. 

*دقیق شوید. ببینید از کدام بخش آشپزی متنفرید. از گوشت و مرغ پاک کردن؟ از میوه و سبزی شستن؟ از به هم ریختگی آشپزخانه بعد از پخت و پز؟ از تلنبار شدن ظرفها بعد از غذا؟ از خرد کردن پیاز و اشک ریختن؟ از سوختن دستتان حین کار با اجاق گاز؟ از بریدن دستتان؟ از بوی غذا؟ 

*کمک بگیرید: برای کاهش زمان حضور در آشپزخانه تا کم کم علاقمند شوید از زودپز و پلوپز استفاده کنید. از یک جای مطمئن پیاز داغ آماده و سبزی‌ و بادمجان آماده بگیرید. 

*خودتان را سرزنش نکنید: اگر غذا خراب شد خودتان را سرزنش نکنید و یک تجربه جدید قلمداد کنید. 

*از نگرانیتان حرف نزنید: بعد از پخت غذا نترسید و مدام نگران واکنش خانواده نباشید. مدام با هر لقمه غذا، نظر دیگران را نپرسید و از شفته شدن یا نپختن برنج و بد شدن خورش و ... حرف نزنید. با این کار فقط اعتماد به نفس خودتان را پایین می‌آورید. 

*از خدا کمک بخواهید. حتی برای همین مسئله به ظاهر ساده هم دعا کنید. امور خانه را به حضرت زهرا سلام الله علیها بسپارید. 

+ فرمول آشپزی: آشپزی با وضو/ سه سوره توحید+سه صلوات+آیه نور+ سلام بر امام حسین علیه‌السلام

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۲۴ مهر ۹۸ ، ۱۰:۵۱

تغییر

یک بند کوله را انداخته روی شانه‌اش، با شلوار شش جیب گتر کرده در پوتین جیر، نزدیک می‌شود و از دور دست تکان می‌دهد. خودم را می‌بینم انگار. لبخند روی لبهایم کش می‌آید. می‌نشینیم روبروی هم. من چای بهار نارنج سفارش می‌دهم و او اسپرسو. از خودش می‌گوید و من غرق خودم می‌شوم. سالهای پیش من است این دختر. ریز می‌خندد که هیچ کاری بلد نیست و اصلا از زنانگی و خانه و خانه‌داری هیچ نمی‌داند و کار دل است که تا اینجا کشیده و دارد به ازدواج فکر می‌کند. توی چشمهایش نگاه می‌کنم و از خودم می‌گویم که صفر بودم قبل از ازدواج. که  بیهوده‌ترین کار عالم را خانه‌داری و پخت و پز و رفت و روب می‌دانستم. که حتی بلد نبودم ماشین لباسشویی روشن کنم. که شلوغی آرایشگاههای زنانه برای رنگ و مش و ... را نمی‌فهمیدم. که وقت دعوت شدن به یک مهمانی زنانه یا عروسی عزا می‌گرفتم از بس همه لباسها و کفش‌ها اسپرت بود. که از عشق خاله کوچکم به گلدوزی تعجب می‌کردم و خاله بزرگم را که برای کلاس خودآرایی تا آن سر شهر می‌رفت درک نمی‌کردم. از خودم گفتم که اتاق خانه پدری‌ام یک تخت بود و یک میز تحریر همیشه شلوغ و یک کتابخانه بزرگ. و حالا به خودم که نگاه می‌کنم حیرت می‌کنم. اصلا نمی‌دانم کی بود که با شوق، دنبال دستورهای غذایی جدید می‌گشتم. که با شوق کلاس‌های دوره کامل شیرینی پزی و دسرهای بین المللی اسم نوشتم. که سراغ کلاس غذاهای خمیری و انواع نان رفتم. که ویدئوهای خودآرایی را دنبال کردم. که منظم وقت آرایشگاه گرفتم. که در کتابفروشی‌ها دنبال کتابهای همسرداری و خانواده موفق گشتم. که لیست غذایی بلند بالا نوشتم. که در لیست کارهای روزانه‌ام، پخت غذا و گردگیری و جارو، احوالپرسی از خانواده همسر جا گرفت. که ترفندهای خانه‌داری را با شوق اجرا کردم. که مثل مامان دفتر آشپزی داشتم که پر بود از دستورهای تلویزیونی. که عاشق میزبانی شدم و هر بار دلم می‌خواست دستمال‌های سفره را یک جور درست کنم. که مثل مامان پشت ویترین مغازه‌های لوازم خانگی می‌ایستم. که دکمه می‌دوزم و زیپ عوض می‌کنم و درز‌ها را می‌دوزم. و جالب اینجاست که تمام این‌ها نه به اجبار که با عشق است. که منی که شاید در هفته فقط یک روز تعطیل داشتم اگر برنامه نداشتیم و بیشتر اوقاتم در دانشگاه و محل کار می‌گذشت و حوصله خانه ماندن نداشتم، حالا به عشق و با میل خودم، خانه می‌مانم و خانه‌داری می‌کنم و حالا ارزشمند‌ترین کار یک خانم را همین می‌دانم اصلا. رشد و شکوفایی در یک محیط امن و آرام. افزایش مهارت‌های همسرداری، تربیت فرزند، رشد همه‌جانبه در یک فضای مطمئن. گفتم و گفتم و او با چشمهای گرد نگاهم می‌کرد. 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۱۷ مهر ۹۸ ، ۱۱:۴۰

صبر

اربعین که بیاید می‌شود یک سال که به ابتلائات مختلف دچار شدم. اما از همه سخت‌ترش همین جاماندن است. که با اندوه لباس اتو می‌کنم. اشکم می‌چکد روی پیراهن. با دستهای خودم بار سفر می‌بندم و خودم جا می‌مانم. امتحان من صبر است لابد... صبر بر مصیبت دوری از تو... صبر و قناعت به سلام‌های از دور...

۱۶ مهر ۹۸ ، ۱۸:۳۵

روضه ضریح ندیده

هزار سال دیگر هم که بگذرد

هزار ضریح مطلا هم که برایت بسازند

ما باز هم برای کهنه پیراهنی که از تو دریغ شد، گریه می‌کنیم.

+مردهای خانه عازم تواند و باز من جاماندم...

+از ما جامانده‌ها چه بر می‌آید جز اینکه دور هم بنشینیم به روضه خوانی و اشک...

+الحمدلله علی کل نعمه

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۱۶ مهر ۹۸ ، ۱۵:۳۷

روزمرگی

وقتی با نگرانی منتظر تشخیص دکتر هستی، وقتی روزها را می‌شماری تا نوبت گرفتن جواب آزمایش برسد، وقتی پشت در اتاق سیتی اسکن منتظر نوشتن گزارش پزشک نشسته‌ای؛ آرزو می‌کنی به روزهای قبل از این تعلیق و نگرانی برگردی. روزهای ساده‌ای که تمامش به کار و روزمرگی گذشته است. روزهایی که گاهی حوصله‌ات از یکنواختی‌اش سر رفته. روزهای بی خبری و خستگی حتی...

+کاش قدر همین روزهای عادی و معمولی را خیلی بدانیم.

+و قلیل من عبادی الشکور

الحمدلله علی کل نعمه

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۱۶ مهر ۹۸ ، ۱۴:۴۹

زیارت عاشورا

زیارت عاشورای غیرمعروف، در فضیلت مثل زیارت عاشورای مشهور است با این تفاوت که صد لعن و صد سلام ندارد.*

*رحمت واسعه آیت الله بهجت/ مفاتیح الجنان

+الحمدلله علی کل نعمه

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

 

کتابهای پیشنهادی با موضوع عاشورا و قیام سرخ حضرت امام حسین علیه‌السلام: 

*کتاب آه، یاسین حجازی، جام طهور 

*سحاب رحمت، عباس اسماعیلی یزدی

*حماسه حسینی، شهید مطهری

*فردا مسافرم، مریم راهی، نیستان

*فصل شیدایی لیلاها، سید علی شجاعی، نیستان

*آفتاب در حجاب، سید مهدی شجاعی، نیستان

*پدر، عشق، پسر، سید مهدی شجاعی، نیستان

*سقای آب و ادب، سید مهدی شجاعی، نیستان

*از دیار حبیب، سید مهدی شجاعی، نیستان

*شماس شامی، مجید قیصری، افق

*نامیرا، صادق کرمیار، نیستان

*آیینه داران آفتاب، محمدرضا سنگری

*کاشوب، جمعی از نویسندگان، اطراف

*رستخیز، جمعی از نویسندگان، اطراف

*زان تشنگان، جمعی از نویسندگان، اطراف

* پنجره‌های تشنه، مهدی قزلی، سوره مهر 

*پادشاهان پیاده، بهزاد دانشگر، محمدعلی جعفری، عهد مانا

*پژوهشی تازه درباره قیام امام حسین علیه السلام، سید جعفر شهیدی

+مشتاقانه منتظر پیشنهادهای شما در این حوزه هستم.

+الحمدلله علی کل نعمه

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۱۴ مهر ۹۸ ، ۱۲:۱۷

خوشمزه پاییزی

با شروع پاییز، از کدو حلوایی غافل نشوید و به شیوه‌های مختلف به سفره‌تان واردش کنید.

با کدو حلوایی هم میتوانید کیک و چیز کیک درست کنید و به عنوان عصرانه یا برای تغذیه مدرسه بچه‌ها بگذارید. هم می‌توانید سوپ کدو حلوایی تند وتیز با چاشنی کاری بپزید و هم خورش کدو حلوایی یا کدو پلو بپزید. 

+الحمدلله علی کل نعمه

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

سعی می‌کنم این چند روز اول به سوالاتی پاسخ بدهم که دوستان به صورت خصوصی در وبلاگ یا کانال پرسیده‌اند و احساس می‌کنم کمکی به جوانترهاست. امروز می‌خواهم در مورد جهیزیه حرف بزنم و نکاتی که تجربه خودم و اطرافیانم در خرید جهیزیه است، به اشتراک بگذارم.

1. با رسوم خانواده همسر آشنا شوید: خوب است دو طرف، از رسم و رسوم هم با خبر باشند. در بعضی شهرها رسم است که تعدادی از وسایل مثل لوازم صوتی و تصویری یا فرش یا سرویس خواب را داماد تهیه کند. اگر از رسم همدیگر باخبر باشید و سرش با هم توافق داشته باشید، هم تکلیفتان روشن‌تر است و هم کدورت‌های احتمالی بین خانواده‌ها منتفی می‌شود. 

2. به متراژ خانه دقت کنید: پیش از خرید وسایل بزرگ مثل مبلمان یا یخچال و سرویس خواب، به متراژ خانه فکر کنید. کنسول بزرگ یا مبلمان استیل هفت نفره با تاج‌های بلند قطعا مناسب خانه 60 متری نیست و بعدتر خودتان را خسته می‌کند. 

3.ساده بخرید: امروز یک چیزی مد است و فردا چیز دیگری. امروز یک رنگی بورس است و فردا یک رنگ دیگر. یک روز همه چیز از سرویس غذاخوری تا مبل و پرده و کاغذ دیواری، گل گلی مد است و یک روز خاکستری و سفید. قبل از خرید، به خودتان و ته دلتان رجوع کنید و ببینید فارغ از مد و جو و قاب خانه‌های اینستاگرام، با چه رنگ و سبکی راحت‌ترید و احساس آرامش می‌کنید. سراغ آن مدل بروید و انتخابش کنید. تجربه ثابت کرده رنگهای ساده و سبکهای ساده، همیشه زیبا هستند و در درازمدت خسته کننده نیستند. یادتان باشد بعضی رنگها و طرحها فقط در مجله‌های دکوراسیون منزل یا برای مدت کوتاهی جذابند و از دیدنشان لذت می‌برید. قبل از خرید هرچیز خصوصا وسایلی که اصطلاحا ویترین خانه هستند و مدام جلوی چشم‌اند، بیشتر دقت کنید و سراغ ساده‌ترها بروید. 

4. سرویس قاشق و چنگال ساده بخرید:‌به مرور و به لطف خدا خانواده دونفره شما بزرگتر می‌شود، رفت و آمدها و مهمانی دادن‌ها بیشتر می‌شود. اگر سرویس قاشق و چنگالی که الان می‌خرید معمول و ساده باشد، وقتی خواستید کفگیر و ملاقه و کارد و قاشق و چنگال بیشتری به سرویستان اضافه کنید، کارتان راحت‌تر است و نیاز به گشتن بازار برای پیدا کردن مشابه آن نیست. این مسئله در مورد سرویس غذاخوری هم صادق است. 

5. سرویس پخت و پز نخرید: قابلمه و تابه‌های موردنیازتان را بصورت سرویس نخرید. تجربه ثابت کرده بعضی از اقلام سرویس‌ها، مورد استفاده زیادی ندارند و جایتان را تنگ می‌کنند و خاک می‌خورند. برآورد نیاز و هزینه کنید و تابه‌ها و قابلمه‌های موردنیازتان را بصورت تکی و جدا جدا بخرید. 

6. سراغ قدیمیترها بروید:‌ هر روز یک برند جدید ظهور می‌کند و با شرایط ویژه و تخفیف‌های عالی به خرید ترغیب‌مان می‌کند. اما برای خرید جهیزیه، ریسک نکنید و لطفا سراغ برندهای قدیمی‌تر بروید. این برندها سالهاست فعالیت می‌کنند و اصطلاحا امتحانشان را پس داده‌اند. اما یادتان باشد اگر یک برند مثلا اجاق گازهای خوبی تولید می‌کند، اصلا به این معنا نیست که ماشین لباسشویی های باکیفیتی هم دارد. 

7. گارانتی را جدی بگیرید: سراغ شرکت‌ها و برندهایی بروید که نمایندگی رسمی و خدمات پس از فروش درست و حسابی دارند.

8. به سبک زندگی خودتان نگاه کنید: همه وسایل، مناسب همه خانواده‌ها نیست. مثلا چرخ گوشت یا آسیاب، برای من از وسایل مهم جهیزیه بود. چون ما خودمان، گوشت را چرخ و ادویه های مختلف را آسیاب می‌کنیم. اگر شما گوشت چرخکرده آماده یا ادویه‌های بسته بندی می‌خرید، لازم نیست در جهیزیه، چرخ گوشت یا آسیاب داشته باشید. اگر شاغل هستید، یک پلوپز تایمردار یا آرام پز خیلی به کارتان می آید. در حالی که ممکن است خانم دیگری سال تا سال از آرام‌پزش استفاده نکند. هرچند که فکر می‌کنم پلوپز و زودپز برای هر خانم بچه‌داری واجب است. 

9. لذت ببرید: سراغ وسایل گران‌‌قیمت و لوکسی که خودتان هم با ترس و لرز از آنها استفاده می‌کنید، نروید. فرش ابریشمی که از ترس لک شدن، مدام با روفرشی پوشیده می‌شود، مبل‌هایی که بخاطر پارچه درجه یک و طراحی لوکس دائم با رومبلی پوشیده می‌شود، ظرف و ظروفی که فقط باید از پشت شیشه بوفه باید نگاهشان کرد و لذت استفاده از آنها را نمی‌چشیم، مناسب خانه است؟

10. اولویت‌ها را بشناسید:‌ این زندگی تازه دارد شروع می‌شود. پس لازم نیست همه وسایلی که مادرتان بعد از 30 سال زندگی مشترک، دارد شما هم داشته باشید. باور کنید یکی از لذتهای شیرین زندگی مشترک، همین کم کم پول جمع کردن و خرید وسایل برای زندگی است. حتی به چشم دیده‌ام که عروس و داماد در مراقبت از وسایلی که خودشان با هم و در زندگی خریده‌اند، دقیق‌ترند. 

11.سلیقه‌هایتان را با هم هماهنگ کنید: بپذیرید قرار است انشاالله با هم و در کنار هم سالها از وسایل استفاده کنید و لذت ببرید. پس سعی کنید به سلیقه و علائق طرف مقابل هم احترام بگذارید و موقع خرید -خصوصا خریدوسایل بزرگ که مدام جلوی چشم هستند-  به آن دقت کنید. اگر شما سبک مدرن می پسندید و همسر، عاشق مبلمان منبت‌کاری است، سعی کنید با هم به نقطه مشترکی برسید. مثلا مبلمان نیمه کلاسیک شاید نظر دو طرف را تامین کند. 

12. خودتان هم سهیم شوید: اگر شاغل هستید یا پس اندازی دارید، خودتان هم در تهیه جهیزیه سهیم شوید. ممکن است داد دختران شاغل در بیاید که خیلی چیزها را خودم با پس اندازم خریده‌ام. اما منظورم از این سهیم شدن، کمک به خرید اقلام ضروری است؛ نه وسایل تزیینی و ظرفهای غیرضروری صرفا قشنگ. من هم وقت ازدواج، چند کارتن ظروف سفالی تزیینی و جاشمعی و گوی و مجسمه و ... داشتم که هنوز در انباری است. 

13. ضروری غیر مهم: از اقلام ضروری، آینه و شمعدان است. اگر می‌توانید خانواده خودتان را راضی کنید و نخرید. اگر نمی‌شود، یک آینه و شمعدان مختصر و کوچک بخرید که لااقل بدانید کجا بگذاریدش و از شمعدان‌هایش هم بتوانید جدا استفاده کنید. 

14.دست بوس پدر و مادرتان باشید: خصوصا در این دوره، هر یک قلم جهیزیه یعنی کار بیشتر پدر و قناعت مادر. قدر تک تکشان را بدانید و روی چشمتان بگذارید. تحت فشار قرارشان ندهید. از همان اول با همسر قرار بگذارید که هیچ یک از خانواده‌ها را تحت فشار نگذارید. 

+ ایمان دارم اگر رسم غلط مراسم دیدن جهیزیه که متاسفانه هنوز در بسیاری از شهرها و خانواده‌ها پررنگ است، از بین برود؛ خرید جهیزیه بسیار راحت‌تر می‌شود. 

+ تجربه های زیسته خودتان را به اشتراک بگذارید. شاید به کار عروس جوانی بیاید. 

+‌المستغاث بک یا صاحب الزمان

 

 

۰۹ مهر ۹۸ ، ۰۹:۰۱

پاسخ به سوالات (لیست غذایی)

مدتی پیش یکی از دوستان، خواسته بود یک فهرست از غذاهای گیاهی بنویسم و برایش بفرستم. نوشتم و فرستادم. گفتم حالا تا لپ تاپ هنوز دم است و من هم خانه‌ام و با بازگشایی مدارس، خیلی از مادرها باید برای وعده ناهار بچه‌ها، غذا بگذارند، فهرستی از غذاهای گیاهی و گوشتی، سنتی و جدید، برنجی و نانی بنویسم.

+ نوشتن این لیست، به این معنا نیست که تمامش را مدام درست می‌کنم. 

+ اگر غذایی جا افتاده یا غذای جدیدی می‌شناسید، به اشتراک بگذارید لطفا.

۰۹ مهر ۹۸ ، ۰۲:۲۰

خودت باش

دو سالی می‌شود که محرم، زمان مواجهه من با اصالت دینداری  است. هر بار و هر سال، مرد از بالای منبر، بار سنگین‌ را از روی دوشم برمی‌دارد. گاه به لبخند و گاه به عتاب و با صدایی که حلاوت روضه خوانی‌اش یازده ماه با من است، مرا به خودم می‌خواند. نگرانی‌هایم را یکی یکی کم می‌کند و شب یازدهم، وقتی چراغها روشن می‌شود و استکان‌‌های چای دست به دست می‌شود، من آرام‌ترم و بیش از همیشه خودم هستم، بی نگرانی از قضاوت و نگاه دیگران. و مگر خدا جز این صداقت در حال و عمل، چه می‌خواهد؟ 

+ المستغاث بک یا صاحب الزمان

۰۸ مهر ۹۸ ، ۱۵:۵۸

شرح ایام رفته

روزهایی که گذشت، بیشتر از همیشه خانه بودم و خانه‌داری کردم. لیست غذایی متنوع نوشتم و چسباندم به در یخچال. وضعیت خورد و خوراکمان را سروسامان بیشتری دارم. کیک‌های جدید یاد گرفتم و پختم. غذاهای سنتی بیشتری پختم. فوت و فن تعدادی از این غذاها را از یک آشپز خوب یاد گرفتم. فست فود و غذای نیمه آماده نخوردیم. مهمانی دادیم، کتاب خواندم، فیلم دیدم. یک حوزه خوب نزدیک خانه پیدا کردم که شاید به جمع طلبه‌هایش بپیوندم. داروهایم را کم کردم اما عوارضش همچنان پابرجاست اما همین هم خوب است. رنج کشیدم و اشک ریختم اما دارو را کم کردیم و حالا خوشحالم. یک مسئله شخصی قدیمی که از اول ازدواج آزارم میداد به لطف الهی راحت‌تر از آنچه فکرش را می‌کردم حل و فصل شد. با هم قرار و مدار جدید گذاشتیم. کمی بیشتر از قبل بی‌توجه به قضاوت دیگران زندگی کردم. تفسیر را مجدد شروع کردم. و بیش از پیش ایمان آوردم با این حجم کتاب و منابع صوتی و تصویری خوب در دسترس، هر خانه یک دانشگاه تمام عیار امن و بی حاشیه است. سعی میکنم آموخته‌هایم را اینجا با شما به اشتراک بگذارم. عجالتا یک کتاب خوب در حوزه عقاید شیعه که هم جذاب و روان است و هم مستند، معرفی می‌کنم: مناظره دکتر و شیخ، محمدحسن شجاعی فرد، انتشارات امیرکبیر*

*این کتاب در اپلیکیشن طاقچه موجود است. 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۲۷

راز زهره

رازش را فهمیدم. راز این لبخند عمیق که از همان تا زدن اول کاغذ، مجذوبم کرد. رازش را این بار که از خودش گفت فهمیدم. راز زهره صبر است. صبر آدم را عمیق می‌کند، حتی لبخندها را هم عمیق می‌کند..خنده زهره برای من یعنی روزهای سخت می‌گذرد.

۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۱۳

بهترین خودت

موقع تقسیم قمقمه‌ها، آبی‌اش افتاد به من. هربار که آبش کردم به هوای این و آن بود. امروز برای اولین بار برای قرص‌های خودم بود که وقت خوردنشان درست وسط کلاس بود. قرص را که خوردم، حواسم جمع نوشته روی قمقمه شد: بهترین خودت باش! جمله من بود. مال این روزهای من. انگار اصلا خود خدا گفته باشد روی قمقمه بنویسند برای احوالات این ایام من. که خوش اخلاق بودن برایم کمی سخت شده. که لبخند روی لبهایم کمتر از همیشه شده. بهترین_خودت؛ یعنی نه در مقایسه با دیگران با شرایط متفاوت. که در رقابت با خود دیروزت...با خودت و در شرایط خودت. از ساعت ۱۰.۳۰ تا حالا هی با خودم تکرارش می‌کنم. بعضی حرفهای ساده و آسان و راحت، کار هزار منبر و خطابه و کتاب می‌کنند. 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۱۶ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۵

برادر جان

از یک جایی به بعد شیفته حنیف شدم. هی نگاهش کردم و بغض کردم. هی محو چاوش خواهی‌اش شدم و حسرت خوردم. از یک جایی به بعد، برادر جان برای من شد روضه مصور. هی کاش و آه شدم وقت شنیدن «چشم»‌ حنیف به هر چه برادر جانش می‌خواست. این حجم دل سپردگی، این عمق از خاطر کسی را خواستن، کاش ما داشتیم برای امام زمان. کاش قد حنیف بشوم در دلدادگی، که هر چه تو بخواهی... که فقط نگاهم کن...که دنیا نباشد اگر تو نباشی... که لب تر کن فقط... کاش حنیف باشیم برای امام زمان...یار تنوری...


این را از چشم‌های پر از اشک و چانه‌های لرزان می‌شود فهمید. این را از تکان خوردن شانه‌های جلویی و صدای پر بغض بغل دستی وقت قنوت می‌شود فهمید. اینکه رقیق‌تر شده‌ایم این یک ماه. اینکه لطیف‌ترمان کرده‌ای. اینکه دل‌ سنگ را هم آب کرده است مهربانی‌ات...این‌ها را در صف نماز عید، در جا دادن به یک دیر رسیده، در سهیم شدن زیرانداز با یک ناشناس می‌شود فهمید. همه اینها را حالا که عید اعلام کرده‌ای می‌فهمم. این قلب رقیق، این اشکهای دم دست، این مهربانی‌های بی منت را برایمان نگه دار...

+عید مبارک

+ چشم به راه دعایتان هستم فراوان


۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۲۷

نمایشگاه کتاب

با اشتیاق یک لیست بلند بالا نوشته‌‌ام برای نمایشگاه کتاب. اما کدام کتاب‌ها از این لیست بلند، کتاب مرا پربارتر می‌کند و کتابم را خواندنی‌تر می‌کند فردای قیامت؟

+اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا/ اسرا 14

+ العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل/ نهج البلاغه، حکمت 363

+می‌شود برای شفای آقاجون ما با آن چشم‌های روشن و شفاف دعا کنید؟

+المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۰۸

یک قرار ساده


منصوره مصطفی زاده عزیز در صفحه اینستاگرامش از یک قرار یک ماهه نوشته. یک قرار با خودمان که یک ماه پای انجام دادن هر روزه‌اش بایستیم و بعد از یک ماه تبدیل به عادت شود انشاالله. به نظرم رسید حالا که در آستانه اردیبهشت ماه هستیم، بد نیست ما هم این قرار عالی را با خودمان بگذاریم. به خودمان قول بدهیم پای همین یک قرار بمانیم و انجامش دهیم. این قرار می‌تواند یکی اینها باشد: 

-دائم الوضو بودن 

-اهتمام به نماز اول وقت 

-روزی ۱۵ دقیقه گفتگو با اعضای خانواده

-روزی ۱ صفحه کتاب خواندن 

-روزی ۱ صفحه قرآن خواندن 

-روزی ۱۰ دقیقه ورزش کردن 

-مراقبت از پوست و زدن کرم ضدآفتاب آفتاب قبل از خروج از خانه 

-کنترل خشم 

-ترک غیبت 

-مرتب کردن ۵ دقیقه‌ای خانه قبل از خواب 

-سحرخیزی

و ... 

:چند نکته قبل از شروع:

*فقط یک قرار. گذاشتن چند قرار همزمان با هم برای ما که تازه کاریم، نه تنها خوب نیست که گاهی کلافه کننده و استرس زاست. کمالگرا نباشیم؛ یعنی در پی این نباشیم که یک ماهه همه وجوه زندگیمان را سروسامان بدهیم و در همه جنبه‌ها رشد کنیم. روی همان یک قرار تمرکز کنیم. 

* بعد از یک ماه، که انجام آن یک کار برایمان راحت شد و به صورت عادت در آمد، میتوانیم برای ماه بعد، علاوه بر انجام این قرار، یک قرار دیکر را هم اضافه کنیم.

* با وجود قانون ۲۱ روز در روانشناسی که اگر یک کار ۲۱ روز پشت سر هم انجام دهیم به صورت عادت در می‌آید، بپذیریم آدمها با هم متفاوتند و این زمان(تبدیل شدن به عادت) برای همه یکسان نیست. 

* یک دفترچه یا یک برگه داشته باشیم و هرشب قبل خواب محاسبه کنیم و ببینیم به آن قرار متعهد مانده‌ایم یا نه. 

* توفیق برای بهتر شدن در هر جنبه‌ای از زندگی، از خداست. برای متعهد ماندن و بهتر شدن در این مسیر، از خدا کمک بخواهیم. 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

+این روزهای نورانی برای هم دعا کنیم.

۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۵۹

پاسخ به سوالات دوستان

+لیست پیشنهادی دکتر محمدعلی انصاری (مفسر قرآن) برای افزایش اطلاعات دینی:

عقاید:

- منشور عقاید امامیه، سبحانی

-راهنمای حقیقت، سبحانی

-مبانی اصول اعتقادات در اسلام، پیشوایی

تاریخ اسلام

-فروغ ابدیت، سبحانی

-سیره رسول خدا، جعفریان

-فروغ ولایت، سبحانی

-سیره پیشوایان، پیشوایی

اخلاق:

-گلبانگ رهایی، انصاری

-منشور تربیت، انصاری

سلوک جمیل، انصاری 

 

+لیست پیشنهادی برای تازه‌ مادرها و البته مادرها:

 

-سرچشمه تربیت، محمدعلی قاسمی، انتشارات نورالزهرا 
-دوره‌های رشد تفکر اجتماعی(1)، احمدرضا اخوت، نشر قرآن و اهل بیت نبوت 
-مجموعه دی وی دی های نسل توحیدی: آماده سازی، انعقاد نطفه، بارداری، تولد، نشر قرآن و اهل بیت نبوت
-ریحانه بهشتی، سیما میخبر، انتشارات نورالزهرا
-خانواده و تربیت مهدوی، مرتضی آقا تهرانی و مرتضی حیدری کاشانی، کتاب یوسف
-ادب الهی(مبانی تربیت و تربیت فرزند) مجتبی تهرانی
-سی دی تربیت فرزند، سیدمجتبی حورایی
-زن منتظر و منتظر پروری، مریم معین الاسلام و علی غلامی
-زن از منظر قرآن کریم، محمدعلی انصاری، بیان هدایت نور
-زن اگر اینگونه می بود، راضیه محمدزاده،
-مادر اگر اینگونه می بود، راضیه محمدزاده
-من و کودک من، جواد فیض، امیرکبیر
- فایل‌های صوتی آقای تراشیون

-بچه‌های بهشتی، جان گری، نشر لیوسا

-کلیدهای مراقبت از نوزاد تا یک سالگی، نشر صابرین

-راهنمای کامل تربیت کودک، نشر صابرین

-رشد والدین با فرزندان، نشر صابرین

-نقش پدر در مراقبت و تربیت کودک، نشر صابرین

-آنچه مادر باید درباره 12 ماه اول زندگی کودکش بداند، پنی پرستون، ترجمه طاهره خدایی، نشر با فرزندان 

-کودک، آرامش، راحتی، ایزابل گامب دراگو، ترجمه طاهره طالع، نشر با فرزندان

-شادترین کودک محله، هاروی کرپ، ترجمه طاهره یراقچی، کتاب پنجره

-مرزهایی برای کودکان، هنری کلود، ترجمه سعید صیادلو، نشر دانژه

-به بچه‌ها گفتن، از بچه‌ها شنیدن (1)، نشر دایره

-بچه‌های خوشبخت، نشر قرآن و اهل بیت نبوت

-تربیت دینی کودک و نوجوان، مریم ادیب،نشر قرآن و اهل بیت نبوت

-با من بازی کنید، نشر قرآن و اهل بیت نبوت

-کودک و خانواده، نشر قرآن و اهل بیت نبوت 

+ دوره ان ال پی آقای حورایی سی دی ندارد. برای استفاده از دوره ان ال پی ایشان، باید در دوره شرکت کنید.

+ اگر کتاب خوب دیگری برای تازه مادرها می‌شناسید معرفی کنید لطفا 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان

۰۷ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۵۹

«ترجیح می‌دهم» بجای «باید»


چقدر راحت‌تر زندگی میکردیم اگر بجای بایدها که نمی‌دانیم خیلی‌هایشان از کجا سر در آوردند و شدند قانون؛ می‌گذاشتیم ترجیح می‌دهم. این روزها یادگرفتم بجای خیلی از بایدهای ذهنی، ترجیح می‌دهم بگذارم. بجای باید خانه تکانی میکردم. باید کارهای اداری قبل از سال جدید تمام میشد. باید کتابهای نیمه تمام را تمام میکردم. باید برای روز پدر هدیه بهتری می‌گرفتم، باید عروس جدید فامیل را پاگشا میکردم و ... گذاشتم ترجیح میدادم و حالا آرامترم. گاهی نشیب‌ها، بیماری‌ها، سختی‌ها و ... می‌آیند که مجبورمان کنند تغییر کنیم، رشد کنیم یا شاید با خودمان مهربانتر شویم. 

۲۸ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۲۲

سال نو

سالی که گذشت: 

با یکی از بزرگترین ترس‌های زندگیم که سالها نتوانسته بودم نزدیکش شوم، روبرو شدم. سخت‌ترین روز شاید روز مواجهه با آن ترس بزرگ بود اما به وحشتناکی تصوراتم نبود انصافا. حالا که به عقب برمیگردم با خودم می‌گویم کاش زودتر این مواجهه اتفاق افتاده بود.

نیمه دوم سال با همه نشیب و سختی‌هایش، این حسن را داشت که کتابهای خوبی خواندم. تنها مونس شب بیداری‌هایم همین کتابها بودند. 

قدر داشته‌ها و سلامتی و ساعتهای بی رنج را بیشتر دانستم. چه روزها که بی درد و سختی می‌گذرد و حواسمان نیست.

زبانی را که از نوجوانی دوستش داشتم، شروع کردم و این عالی بود. 

یک کار مهم نیمه تمام را تمام کردم. 

یک پروژه سخت را تمام کردم و تحویل دادم و نفس راحتی کشیدم.

در یک همایش عالی شرکت کردم.

پیش قدم شدیم و به دیدن دو نفر از اقوام که رابطه‌ را با ما قطع کرده بود، رفتیم. 

مادرم به لطف الهی بهتر شده‌اند و فعلا نیازی به عمل ندارند.  

اما بجای همه اینها کاش بنده بهتری بودم... راضی‌تر...شاکرتر...آرام‌تر...عبدتر...

+همه اینها را گفتم که بگویم زندگی آمیختگی تلخی‌ها و شیرینی‌هاست. فقط باید دنبال شیرینی‌ها گشت. امسال برای ما سال راحتی نبود اما وقتی خوب نگاه کردم توانستم شیرینی‌هایش را پیدا کنم. قبل از خداحافظی با سال ۹۷برای اینکه در حال شکر وارد سال نو شویم، بنشینیم خیرها و لطف‌های الهی را در دل همین سختی‌ها پیدا کنیم. 

+از همه التماس دعای ویژه دارم و زیباترین و نورانی‌ترین و شاداب‌ترین روزها را برایتان آرزو میکنم.

+المستغاث بک یا صاحب الزمان


۲۶ اسفند ۹۷ ، ۰۷:۴۳

لبیک یا داعی الله

Here am I ترجمه دلنشین لبیک است. 

انگار یک دوست قدیمی دست بگذارد روی شانه‌ات و بگوید روی من حساب کن. 

انگار یک رفیق با معرفت وقت به هم ریختگی اوضاع، جلو بیاید و بگوید من که نمرده‌ام، هستم. 

انگار وقت یارکشی و تنها ماندن، یک آشنا از راه برسد، سینه سپر کند که من اینجایم، با تو ... 

وقت یار کشی برای پسرهات می‌شود روی ما حساب کنی مادر؟ 


+ ز تن مقصرم از دولت ملازمتت؛ ولی خلاصه جان خاک آستانه توست

+ روزهای احلی من العسل رجب گوارای وجود...

+ المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۰۹ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۳۶

برای همه روزهای پیش رو

یادم باشد: 
*خدا همیشه هست و مرا می‌بیند.
*در روزهای‌ آرام و آفتابی، پای قول‌های وقت طوفان بمانم.
*مادر همیشه ماست فاطمه... 
*هر لحظه‌ای که بی رنج و درد و آزار ایستادم، نشستم، راه رفتم، خوابیدم، خوردم، خواندم، دیدم، شنیدم، گفتم و ... چقدر خوشبختم.
*غصه کم و زیاد دنیا را نخورم. می‌گذرد.
*ساعتی که بی رنج می‌گذرد چقدر لذت بخش است و چقدر شکر دارد. حالا فکرش را بکن ۲۴ ساعت آرام و راحت... یک هفته بی درد... یک ماه در عافیت...چقدر از این ساعتها، روزها و هفته‌ها بی درد و در ناشکری گذشت؟
*ببخشم و رها کنم...همه دلخوری‌ها، خشم‌ها، اندوههای بیهوده اثرشان را بر جسم می‌گذارند. 
*سجده شکر یادم نرود.
*وقت عیادت و دلداری دادن دیگران یادم باشد هیچ دردی کم و کوچک نیست.
*در وقت سلامتی مثل وقت بیماری آنقدر به خودم مشغول باشم که فرصتی برای پرداختن به عیوب دیگران نماند.
*حواسم به خودم باشد. خانواده‌ام به من شاداب سالم بیش از غذای همیشه گرم و خانه همیشه مرتب و لباسهای همیشه تمیز و اتوکشیده نیاز دارند. 
*حواسم به داشته‌هایم باشد. 
+یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی
+المستغاث بک یا صاحب الزمان
۰۶ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۵۲

روز مهم

سلام. فقط آمدم بگویم فردا برایم روز بسیار بزرگ و مهمی است. 

می‌شود برای به خیر گذشتن فردا و فرداها و گرفتن نتیجه مطلوب و عالی دعا کنید. 

همه امید من به مادر سادات و دعاهای خوبانی مثل شماست. 

+یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی. المستغاث بک یا صاحب الزمان 

+ پیشاپیش عیدتان و روزتان مبارک. سالم باشید همیشه الهی. 

۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۰۹

کتابخوانی

هزار بار سلام. باورتان بشود یا نه در روزهای نبودنم، وقت خواندن یک کتاب جدید، وقت شنیدن یک راهکار نو، وقت تجربه یک محصول جدید به یادتان بودم. کتابهایی را که خواندم اینجا برایتان لیست می‌کنم. از بعضی ها راضی و از بعضی ناراضی بودم: 
*هفت عادت مردمان موثر، استفان کاوی، مهدی قراچه داغی/ روانشناسی، خودشناسی، موفقیت
*قانون شفا، کاترین پاندر، گینی خوشدل/ روانشناسی، تاثیر روان بر جسم و راه حل‌های رهایی از مشکلات جسمی
*آبنبات هل دار، مهرداد صدقی/ داستان بلند، دفاغ مقدس، طنز  
*آبنبات پسته‌ای، مهرداد صدقی/ داستان بلند، دفاغ مقدس، طنز 
*فردا مسافرم، مربم راهی/ داستان تاریخی، کربلا، زنان در ماجرای کربلا 
*پنجره‌های تشنه، مهدی قزلی/ سفرنامه انتقال ضریح مطهر امام حسین علیه‌السلام از قم به کربلا
*کتاب یحیا، امیرحسین معتمد/ زندگی طلبگی، تبلیغ در روستا
*خداحافظ سالار، حمید حسام/ سردار حسین همدانی به روایت همسر شهید
*هنر رضایت از زندگی، عباس پسندیده/ سبک زندگی اسلامی
*هفته چهل و چند، جمعی از نویسندگان/ روزهای مادرانگی از زبان مادرها 
*رستخیز، جمغی از نویسندگان/ جلد دوم کتاب کاشوب
*دختر شینا، بهنار ضرابی زاده/ جنگ ایران و عراق، خاطرات قدم خیر محمدی
*خاطرات سقیر، نیلوفر شادمهری/ روزهای زندگی یک دانشجوی ایرانی مسلمان در فرانسه 
*روابط متکامل زن و مرد، علی صفایی حائری/ سبک زندگی 
*رویای نیمه شب، مظفر سالاری/ داستان بلند تاریخی
*مسئله مهدویت، مسعود عالی
*سرنوشن انسان، بزرخ و نفخه صور، مسعود عالی

+ المستغاث بک یا صاحب الزمان
+همچنان محتاج دعا هستم.


این روزها شدیدا محتاج دعا هستم و امید بسته‌ام به دعاهای شما...
+المستغاث بک یا صاحب الزمان 
۱۸ آبان ۹۷ ، ۱۵:۵۲

چهارصد و یازده

به نظر می‌رسد درگیر فرعیات شده‌ایم و از اصل جامانده‌ایم. جوان‌ترهایی را می‌بینم که تا دلت بخواهد کتابهای عرفانی و شرح حال اولیای الهی را دارند و از ریزترین ماجراهای منقول و مکاشفات فلان ولی خدا مطلع‌اند اما در فهم اصول دین و شناخت مبانی اعتقادی شیعه درمانده‌اند و این دردناک است؛ چرا که فکر میکنم فهم این دست مکاشفات و درک آن حالات و دریافت‌های عرفانی اولا در قد و اندازه امثال من نیست، ثانیا این دست مسائل خیلی شخصی است و نسخه پیچیده شده برای آن عارف بالله که شرحش بعضا در این کتابها آمده جنبه عمومی ندارد و قابل توصیه به دیگران نیست. اگر شناخت دقیق یک ولی خدا خوب و مستحب است که هست، شناخت اصول اعتقادی و معصومین علیهم السلام واجب نیست؟‌

+عزاداریها قبول. ماجور باشید الهی.

+ با ادای احترام تمام قد به تمام اولیای الهی که خاک پایشان هم نیستم.

+ یک جمله قدیمی از آقای پناهیان در گوشم زنگ می‌زند: مردم آخرالزمان در شناخت اولویت‌ها دچار مشکل می‌شوند.

+ إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا/ حکمت 271 نهج البلاغه

+ دو کتاب اعتقادی مفید که به کار نوجوانان هم می‌آید: اصول عقاید امامیه آیت الله جعفر سبحانی/ راهنمای حقیقت آیت الله سبحانی.

+ المستغاث بک یا صاحب الزمان

۱۷ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۷

حب الحسین یجمعنا

کاش همیشه همینجوری دور هم جمعمان کنی. کاش همیشه همینجوری ما را دور یک سفره، کنار هم بنشانی و مثل وقتهایی که قرار است توی یک قاب جمع شویم، مجبورمان کنی کمی مهربانتر بنشینیم تا توی عکس جا بشویم. کاش این عکس گرفتن تا قیامت طول بکشد و کسی فلاش نزند و 3 را نگوید تا ما همیشه لبخند بزنیم و دستمان دور گردن هم بماند. حالا که یک خط در میان، پیام‌های مجالس آخر ماه می رسد، میترسم بعد از پیراهن مشکی ها و کتیبه‌ها، بعد از جمع شدن موکب‌ها و باندهایی که "هلابیکم" ملاباسم را پخش می کنند، بعد از بسته شدن در خانه‌ عراقی‌ها، همه چیز تمام شود، سفره جمع شود و ما مثل همه روزهای دیگر سال، برویم سراغ زندگی خودمان و دور شویم از هم و اصلا یادمان برود دلتنگ هم شویم. اگر تو هستی، که هستی. اگر دوستت داریم که داریم، پس این محبت، این حب همه سال می‌تواند جمعمان کند. می‌تواند کنار هم نگه‌مان دارد. گاهی فکر می‌کنم اصلا شاید نشستن این سالهای ما کنار هم، اینقدر مهربان، اینقدر تنگاتنگ آرزوی تو بوده، آرزوی تو هست. که خودت اولین کسی بودی که همه را در یک خیمه‌ و سر یک سفره جمع کردی. غلام سیاه را کنار بریر که شیخ القرا بود نشاندی. زهیر را کنار قاسم. حر را کنار عباس...و عشق به تو، می‌تواند هنوز هم و تا همیشه همه ما را که شاید بی ربط ترین آدم‌ها به هم هستیم، کنار هم جمع کند.

۱۶ آبان ۹۷ ، ۱۷:۴۱

اقلدک الدعا

عرب‌ها یک اصطلاح دلنشین دارند بجای «التماس دعا». وقتی کوله‌ات را بسته‌ای و می‌گویی عازمم؛ فی‌الفور دعا را گردنبندی می‌کنند و می‌اندازند گردنت تا پای هر عمود، هر وقت چشم‌هایت پر اشک شد، دلت شکست، چانه‌ات لرزید، دستت به ضریح رسید، چشمت به گنبد افتاد، دست بکشی روی گردنبند و یادشان کنی. عرب‌ها بجای التماس دعا، لطیف و شاعرانه می‌گویند«اقلدک الدعا»*. تو هم در جواب بجای «اگر لایق و قابل باشم چشم» باید بگویی «و انت من اهل الدعا» یعنی تو هم در تنهایی غریب جاماندن، در شکستگی‌ات وقت سلام از راه دور، وقت بدرقه این و آن، دعایم کن که کسی نمی‌داند پای تاول زده من بیشتر خریدار دارد یا دل هزار تکه تو... 

* «اسئلک الدعا» هم اصطلاح دیگری است برای درخواست دعا. 

+ المستغاث بک یا صاحب الزمان 

+ اینجا مثل خانه خودمان راحتم، راحتم که از هر دری می‌نویسم. با کشکول شدن کوچکهای بزرگ مشکلی ندارید؟

۱۱ مهر ۹۷ ، ۲۳:۳۳

به روز رسانی کانال

هزار بار سلام 

اگر بدانید چقدر دلم برایتان تنگ شده بود.

راستش را بخواهید این روزها گاهی نکته‌ای، فایل صوتی دلنشین یا تصویر الهام بخشی به دستم می‌رسد و جایی را ندارم که با شما به اشتراک بگذارم. ضمن اینکه دسترسی‌ این روزهای من به تلگرام راحت‌تر از وب است و تا جایی که خاطرم هست دوستان هم عمدتا با تلگرام موافق بودند. تا وقت فراغت بیشتر، نکته‌ها و فایل‌ها را در کانال برایتان می‌گذارم. 

محتاج دعایتان هستم 

+https://t.me/Koochakebozorg


۰۹ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۵۱

چهارصد و ده

استکان‌ها را از روی زمین و میزها جمع میکنم. سارا با شتابی بی دلیل شمعهای کنار قاب عکس را خاموش میکند و با صدایی که همه بشنوند می‌گوید: «خانم جون هم با این وصیتش دست همه مون رو گذاشت تو پوست گردو. آخه کی کله سحر جمعه پا میشه بیاد اینجا چهار خط دعا بخونه و بره؟ میرفتیم سر خاک بهتر نبود؟» حرفش را نشنیده می‌گیرم و سوالش را بی جواب میگذارم. سارا با عجله پوست میوه‌ها را توی سطل می‌ریزد و باز می‌گوید: «بعدش هم این کارها تجربه میخواد. ما کی تا حالا روضه برگزار کردیم. اصلا نمیدونیم باید چیکار کنیم. اصلا به کی میخواین بگین بیاد دعا رو بخونه؟» یک لحظه دست از کار می‌کشد و با شیطنت و لبخند می‌گوید: «نکنه آرش میخواد بیاد دعا رو بخونه؟» بی حالت به سارا نگاه می‌کنم و زیر لب می‌گویم:‌ «کی بهتر از آرش؟» سارا ریسه می‌رود از خنده. پروین توی چارچوب در ظاهر می‌شود، چشم غره‌ای به سارا می‌رود و یادآوری می‌کند که ما عزاداریم. سارا که هنوز می‌خندد، به من که دارم خرده شیرینی‌ها را از روی فرش جمع می‌کنم نگاهی می اندازد و می گوید: «مامان ببین خاله چی میگه. میخواد بده آرش دعا بخونه.» به پروین نگاه نمی‌کنم اما دلم می‌خواهد آرش دعای فردا را بخواند، حتی اگر تپق بزند و با ریتم مرسوم خواندن دعاها آشنا نباشد. حتی اگر بلد نباشد با سوز صدایش گریه بگیرد. حتی اگر نداند آخر مجلس باید برای ذوی الحقوق دعا کرد و برای صاحب البیت مغفرت طلبید. برایم مهم نیست آرش بعد از فوت برادرم، چند سالی برای ادامه تحصیل–به قول خانوم جون- رفته فرنگ و شاید خیلی با قواعد این جور مراسم آشنا نباشد. مهم برای من حال خوب آرش است. دریافت‌های فطری عمیقش از عالم. این را از همان فرودگاه و چشمهایش فهمیدم. اما توی بهشت زهرا وقتی بین بغض و گریه، دستش را روی شانه‌ام گذاشت و در گوشم گفت: «کسی که خانوم جون یک عمر صداش زده، نمیشه حالا دستش رو نگیره. رسم محبت همینه. مگه نه؟» فهمیدم آرش از همه ما مومن‌تر است. وقتی دیشب هم بعد از رفتن مهمان‌ها، صدایم زد و حرز امام زمان را که مادرجون وقت رفتنش با وضو و بسم الله گردنش انداخته بود، درآورد و جوری که انگار می‌خواست بزرگترین راز زندگی‌‌اش را برملا کند، گفت: «عمه پوری همه روزهایی که تنها بودم، کسی مراقبم بود. حواسش بهم بود. انگار داشت از یک بلندی نگاهم می‌کرد. مثل بابا نگاهم می‌کرد اصلا.» فهمیدم آرش راز بزرگی را کیلومترها آن طرف‌تر، در قلب انگلیس، دریافت کرده است. حالا که وقت وصیت خانوم جان بود، حالا که باید صدای دعای محبوب خانوم جان توی خانه می‌پیچید و از درخت توت و دیوارها عبور می‌کرد و کوچه و شهر و اصلا جهان را پر می‌کرد ، چه کسی شایسته تر از آرش می‌توانست بخواند: «بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ (یَنْزَحُ) عَنَّا»

+ هذا یوم الجمعه 

۲۹ تیر ۹۷ ، ۱۸:۰۶

چهارصد و نه

«اگر به موفقیت شخصی ایمان دارید؛ اما می‌بینید که هنوز برای رسیدن به کامیابی دست و پا می‌زند، از ایمانی که به او دارید، سخن بگویید. کلام تحسین آمیز و کامیابی بخش را زمانی به او بگویید که هنوز به موفقیت نرسیده است. زیرا آن موقع او به راستی به این کلام نیاز دارد.» 
+ قانون توانگری، کاترین پاندر 
+ الحمدلله علی کل نعمه کانت او هی کائنه
۲۶ تیر ۹۷ ، ۰۷:۴۶

چهارصد و هشت

از همین امروز در هر نقش و مسئولیتی که هستی، بهترین کاری که از دستت برمی‌آید، ارائه بده. 

+شیرینی این روزهای آسمانی، گوارای وجود

+الحمدلله علی کل نعمه کانت او هی کائنه



۰۸ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۴۱

چهارصد و هفت

از خوبهای کوچک شروع کنیم.

ماه مبارک فرصت خوبی برای این شروع‌های کوچک است:

شروع خواندن چند آیه با یک ترجمه روان و ساده 

شروع دست گرفتن یک کتاب خوب که به خواندن و دانستنش سخت محتاجیم

شروع تلاش برای کمتر عصبانی شدن 

شروع چند دقیقه کمتر با گوشی 

شروع نشستن سر سجاده بعد از هر نماز به قدر پنج صلوات 

شروع یک قاشق روغن کمتر، شکر و نمک کمتر 

شروع کمتر جمع کردن و بیشتر بخشیدن 

شروع ۱۵ دقیقه زودتر بیدار شدن

و ... 

+ و توفیق همه شروع‌های خوب به دست اوست

+هیچوقت برای شروع دیر نیست

+شروع‌های خوب را با ما شریک شوید. 

+ خواندن کوچکهای بزرگ کجا برایتان راحت‌تر است؟ وبلاگ؟ اینستاگرام؟ پیام‌رسان‌ها؟ یا نسخه چاپی؟ برایم مهم است که بدانم کجا راحت‌ترید. 

۰۸ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۴

چهارصد و شش

اگر ساعات طولانی گرسنگی این روزها باعث شده مشکل گوارشی پیدا کنید و دچار یبوست شده‌اید، بدانید و آگاه باشید که نوشیدن مکرر خاکشیر و آب گرم (روی خاکشیر آب جوش بریزید و چند دقیقه‌ای درش را بگذارید بعد با این ترکیب افطار کنید) خیلی کمکتان می‌کند. 

+با تشکر از دوست عزیز متخصص تغذیه و مادرم 

+این ماه ماهها، ماهترین ماه خدا التماس دعا

۰۷ خرداد ۹۷ ، ۲۰:۰۶

چهارصد و پنج

گوجه سبزهایی که خورده نمی‌شوند را فریز کنید و موقع پخت خورش کرفس، کنگر و ... به عنوان طعم دهنده به آن اضافه کنید.


۳۱ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۲۴

چهارصد و چهار

وقتی خسته‌ایم دست از کار بکشیم و استراحت کنیم. یکی از راههای صرفه جویی در وقت  و افزایش راندمان کاری، استراحت به موقع است. حتما تجربه کرده‌اید که وقتی با خستگی کار را ادامه می‌دهید، هم از کیفیت کار کاسته می‌شود و هم کار بیشتر از زمان پیش بینی شده شما طول می‌کشد. 

۳۱ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۱۹

چهارصد و سه

علاوه بر مهمان، برای خودتان هم سجاده و جانماز و چادر نماز زیبا و مرتب و تمیز داشته باشید. این نظم و ترتیب و زیبایی حتما در علاقه و اشتیاق فرزندانتان به نماز موثر خواهد بود انشاالله.

+میلاد رحمت واسعه الهی، حضرت سیدالشهدا-سلام خدا بر او- مبارک. 

+از همه التماس دعای ویژه دارم.

۲۱ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۱۱

چهارصد و دو

برای از بین رفتن بوی تخم مرغ در کیک اسفنجی و امثالهم، زرده تخم مرغ را بجای اینکه با دور تند همزن و زمان کوتاهتری بزنید تا کاملا روشن و کرمی شود، با دور متوسط همزن و در مدت طولانی تری بزنید. 

۲۱ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۰۸

چهارصد و یک

اگر در حال اتمام یک مقطع تحصیلی (ماه‌ها یا ترم پایانی تحصیل) هستید تا پایان تحصیل صبر کنید و بعد اقدام به بارداری کنید.

۲۱ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۰۷

چهارصد

اگر با همسرتان اختلافات اساسی و بنیادی دارید، برای فرزند دار شدن دست نگه دارید. ابتدا مشکلات بین خود را حل کنید؛ چرا که آمدن فرزند به زندگی، مسائل خاص خود را دارد که همراهی و توافق پدر و مادر و آرامش طرفین را می طلبد.

۲۱ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۰۶

سیصد و نود و نه

میل و اشتیاق زن و مرد به داشتن فرزند بسیار مهم است، اگر یکی از شما با فرزند دار شدن موافق نیست، دست نگه دارید. فرزند از همان ابتدا به مراقبت و حمایت پدر و مادر باهم نیاز دارد و زن از ابتدای بارداری به همدلی همسرش بسیار نیازمند است.


۲۰ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۳۵

سیصد و نود و هشت

هنگام مواجه شدن با یک محصول جدید، اگر آن محصول علاوه بر بسته‌بندی بزرگ، در بسته بندی و سایز کوچک‌ هم عرضه می‌شود، برای بار اول سراغ خرید سایز کوچک بروید. 

۲۰ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۳۲

سیصد و نود و هفت

همیشه یک کیسه زباله داخل سطل زباله قرار بدهید و کیسه دیگری داخل آن قرار دهید و زباله‌ها را داخل آن بریزید و آن کیسه را تعویض کنید. به همین سادگی سطل زباله شما همیشه تمیز می‌ماند و در زمان شستشوی سطل صرفه جویی می‌شود.

۲۰ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۲۸

سیصد و نود و شش

برای پخت انواع کیک و شیرینی، بهتر است از شکر دانه ریز استفاده کنید. برای داشتن شکر دانه ریز می‌توانید شکرهای معمول را از الک ریز عبور دهید و در ظرف جداگانه‌ای نگهداری کنید.

۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۴۴

سیصد و نود و پنج

اگر از زندگی لذت نمی‌برید، اختلال خواب دارید، گوشه‌گیر هستید، احساس ناامیدی می‌کنید و ... پیش از اقدام به بارداری حتما به پزشک مراجعه و این اختلال را درمان کنید و بعد فرزنددار شوید؛ چرا که حدود ۸۵ درصد خلقیات فرزند از مادر گرفته می‌شود.


۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۴۳

سیصد و نود و چهار

براساس روایات، طهارت خیال والدین در زمان انعقاد نطفه از مهم‌ترین نکاتی است که در سرنوشت فرزند بسیار موثر است. اگر مراقبت از فکر و چشم و گوش را پیش از این زمان تمرین نکرده باشیم، در آن موقعیت هم نمی‌توانیم فکر و 

خیال خود را کنترل کنیم.

در این روزهای معنوی از معصومین علیهم‌السلام کمک بگیریم و مراقب ورودی‌ها باشیم: غیبت، کلمات رکیک، تصاویر نامناسب، لطیفه‌های نامناسب و...

۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۴۲

سیصد و نود و سه

پیش از اقدام به فرزندآوری، با مطالعه و مشورت با پزشک، خودتان را برای تغییرات جسمی و روحی دوره بارداری و تغییر اوضاع زندگی و منزل آماده کنید. با همسرتان هم صحبت کنید تا هر دو برای شکل جدید زندگی و تغییر آماده شوید. 


۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۴۱

سیصد و نود و دو

‍ ‍ از مکمل‌های تایید شده برای پیش از بارداری تا هفته دوازدهم بارداری که حاوی منابع مورد نیاز بدن مادر از فولیک اسید و ویتامین‌های گروه ب و ... است، مکمل femibion 1 است. اگر بیشتر از ۳۰ سال سن دارید و قصد باردار شدن هم دارید با پزشک خود برای مصرف این دارو مشورت کنید و نظرش را بپرسید. از مصرف خودسرانه آن جدا خودداری کنید.

۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۹

سیصد و نود و یک

پیش از بارداری به کمک یک متخصص تغذیه خود را به وزن طبیعی برسانید و بعد برای بارداری اقدام کنید. همانطور که اضافه وزن دوران بارداری را برای مادر سخت و نوزاد را در معرض آسیب قرار می‌دهد، کمبود وزن هم آسیب‌زا است.

۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۳

سیصد و نود

مهربانتر از همیشه باید باشی برای مادری...

قاطعیت توام با مهربانی را باید یاد بگیری برای مادری...

اینکه بی اخم و با لبخند «نه» بگویی..

۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۲

سیصد و هشتاد و نه

بخوان، گوش کن، تکنیک‌های تربیتی را یاد بگیر، در دوره‌های آموزشی تربیت فرزند شرکت کن

اما بدان در تربیت فرزند، همه کاره خداست.

فرزندت را به خدا بسپار. از او بخواه کوتاهی‌ها و نادانی‌های تو را جبران کند

۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۰

سیصد و هشتاد و هفت

آرزوی بسیاری از ما هم‌نشینی با خوبان و اولیای الهی است به این امید که این مجاورت در جان ما اثر کند و شباهتی بوجود بیاید. این روزها که انواع و اقسام کتابها و فایل‌های صوتی از بزرگان در دسترس است، خواندن این دست کتابها و شنیدن مداوم صوت‌ها، نوعی مجاورت است که یقینا در ایجاد شباهت موثر است. از همین روزها تصمیم بگیریم و برای خودمان یک هم‌نشین خوب و معنوی برای روزهای بارداری انتخاب کنیم.

+آقای فرحزادی از روایات به منبر اهل بیت علیهم‌السلام تعبیر کردند. با سیر در روایات میشود همنشین معصومین علیهم‌السلام شد انشاالله. 


۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۲۶

سیصد و هشتاد و شش

پیش از اقدام به بارداری، بنشینید و با همسرتان نیت کنید و فرزندتان را نذر گسترش توحید، نذر یاری دین خدا و یاوری حجت خدا (عج) کنید. نیت‌های بزرگ، عمل کوچک را هم بزرگ 

می‌کند. 

مریم سلام الله علیها حاصل یک نیت بزرگ است:

إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ 

+یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی

۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۲۱

اطلاع رسانی ۱

بسم الله 

دوستان عزیز سلام. با توجه به فیلتر شدن تلگرام، از این به بعد مطالب در همین صفحه قرار میگیرند انشاالله. 

التماس دعا

۱۱ دی ۹۶ ، ۰۸:۴۲

سیصد و هشتاد و پنج

گاهی دکمه stop زندگی را بزن. دویدن را متوقف کن و بایست. به دور و بر و داشته‌هایت نگاه کن. آن وقت است که می‌فهمی با همه کاستی‌ها، غرق غرق نعمت هستی. این دویدن‌ها، این دور تند زندگی، گاهی از یادمان می‌برد که با وجود کمبودها چقدر خوشبختیم، چقدر لطف خدا در زندگی‌هایمان جاری است. 

+المستغاث بک یا صاحب الزمان 

۱۳ آبان ۹۶ ، ۱۳:۲۲

حرفهای نو

بسم الله

راستش این است که روزها با همه دلتنگی‌ای که برای نوشتن دارم، اما نمی‌توانم. نمی‌شود اصلا. انگار هیچ ندارم برای سرسفره گذاشتن. همه جا پر است از حرفهای مهم و کتابهای خواندنی و آدمهای عمیق. زمانی بود که دنبال حرف زدن بودم. دنبال کلمه‌های جدید، حرفهای نو. حالا اما مدتی است به سکوت رسیده‌ام از بس زندگی پر است از کلمه‌های خاموش خدا که بی صدا و آرام، با راه رفتنشان، با لبخند و نگاهشان، جهان را از حرفهای نو پر می‌کنند. اگر این روزگار گذشت و از پس خواندن دوباره آدمها و خوانش مکرر جهان، حرف درخوری روزی‌ام شد، لقمه لقمه‌اش می‌کنم و سر این سفره می‌گذارم. برایم دعا کنید و مرا ببخشید. 

۱۵ مهر ۹۶ ، ۱۶:۴۷

اطلاع رسانی

دوستان عزیز فعلا وبلاگ به روز رسانی نمی شود. از همراهی شما بسیار متشکرم و محتاج دعای خیرتان هستم. 

۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۵:۲۰

سیصد و هشتاد و چهار

دست همسرت را ببوس. بخاطر روزهای گرم و سردی که به عشق زندگی و برای روزی حلال سرکار می‌رود. بخاطر پارسایی‌اش در این روزگار... بخاطر همه خوبی‌ها و فضیلت‌هایی که دارد، دست همسرت را بسیار ببوس.

۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۶:۰۲

سیصد و هشتاد و سه

دنیا مزرعه آخرت است یعنی همین!

یعنی صبر و مدارا بکار و بهشت درو کن.

یعنی قانع باش وقت داشتن و نداشتن همسر و باغ باغ بهشت درو کن.

یعنی با تلخی مریضی فرزندت بساز و  بهشت بساز برای خودت.

یعنی با خانواده‌‌ات مدارا کن تا آخرتت آباد شود...

دنیا مزرعه آخرت است یعنی همین!

+الحمدلله علی کل نعمت کانت او هی کائنه

+ پیشاپیش عید مبارک و حلاوتش گوارای وجود اما با اندوه رفتن ماه مبارک چه کنیم؟



۰۱ تیر ۹۶ ، ۱۴:۴۲

سیصد و هشتاد و دو

تا فرصتی پیش آمد، صلوات بفرست. ارزشش قیامت معلوم می‌شود.
از اعمالی که کفه ترازوی اعمال را سنگین‌ می‌کند، صلوات است.

+ التماس دعا در شب و روزهای باقیمانده ماه مبارک...

+الحمدلله علی کل نعمه کانت او هی کائنه

۲۲ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۵۲

آداب هدیه دادن 5

واکنشی نباشید.

اگر با دادن هر هدیه، منتظر دریافت یک هدیه از همسر هستید، لطفا هدیه ندهید؛ چون ممکن است تا مدتها این اتفاق در رابطه شما نیفتد. ممکن است تا مدتها همسرتان تنها گیرنده باشد. اما اگر به نیت رضایت خداوند برای همسر هدیه تهیه ‌کنید، حتی اگر همسر به شما هدیه‌ای ندهد، شما عمل صالح (هدیه دادن) را به خاطر ندیدن واکنش بیرونی، ترک نمی کنید.

+الحمدلله علی کل نعمه کانت او هی کائنه

۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۱

قدمتان سر چشم

علاوه بر این خانه که انشاالله درش همیشه به روی شما باز است؛ برای ساده تر شدن ارتباط، در کانال هم منتظرتان هستم. قدمتان سر چشم

https://t.me/Koochakebozorg

۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۱

آداب هدیه دادن 4

کوچک‌ها را هم کادو پیچ کنیم

حتی اگر یک جفت جوراب خریدیم، آن را زیبا کادو کنیم. برای کادو پیچ کردن هدیه، به وسایل خاصی نیاز نیست. اگر اهل خیاطی هستید، یکی از کاغذهای خوب برای کادو کردن، همین کاغذهای ارزان قیمت کاهی رنگ الگو کشی است. هدیه را با این کاغذها کادو پیچ کنید و با روبان، نخ کاموا یا دکمه، روی کادو را تزیین کنید.

+ الحمدلله علی کل نعمه کانت او هی کائنه

۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۹

آداب هدیه دادن 3

 همسرمان را بشناسیم.

بدانیم که مردها مثل ما نیستند و بیش از رنگ و لعاب هدیه، کارایی آن برایشان مهم است و از اینکه صاحب هدیه‌ای شده‌اند که تا چند سال برایشان کار می‌کند ذوق زده میشوند. بنابراین نگاهی به سر تا پای همسر محترم بیندازید، پای درد دلش بنشینید تا بفهمید به چه چیزهایی نیاز دارد. گاهی مهمان کردن همسر به یک سانس استخر برای رفع خستگی، خیلی هدیه خوبی است.

+ الحمدلله علی کل نعمه کانت او هی کائنه

۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۰۷

آداب هدیه دادن 2

سراغ گران قیمت‌ها نرویم.

پدرم – سایه‌‌شان بلند باد- همیشه می‌گویند جوری رفتار کنید که همیشه بتوانید همان جور رفتار کنید. دوام هدیه دادن بسیار بسیار مهم تر از قیمت آن است. هربار هدیه دادن به همسر، تایید و تاکید «دوستت دارم» است. اگر هر چند وقت یک بار هدیه‌های ارزان قیمت و در دسترس ندهیم، ممکن است مجبور شویم برای جبران، برای سالروز تولد همسر، سنگ تمام بگذاریم و هزینه بیش از حد کنیم. از طرف دیگر ممکن است هزینه گزاف برای تهیه هدیه، ایشان را هم برای خرید هدیه برای شما به زحمت بیندازد و دچار مشکل کند.


 الحمدلله علی کل تعمه کانت او هی کائنه+

۱۰ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۲

آداب هدیه دادن 1

خودمان دست به کار شویم:
هنر و مهارت‌های خودمان را بشناسیم، اعتماد به نفس داشته باشیم و خودمان برای همسر هدیه آماده کنیم. باور کنیم شال گردنی که با محبت و وضو یک رج رو و یک رج زیر بافته‌ایم همسرمان را گرم‌تر از شال‌گردن‌های فلان برند می‌کند. کیک خانگی درست کنیم، داخل ظرف در بسته بگذاریم، دورش روبان بپیچیم و به همسر بگوییم فقط برای شما این کیک را درست کردم و شاهد برق زدن چشمانش باشیم.

+ الحمدلله علی کل نعمه کانت او هی کائنه
+ ماه مبارک، گوارایتان.
+ صحیفه سجادیه را برداریم، تا هنوز اوایل ماه مبارک هستیم، دعای وداع با ماه مبارک را بخوانیم تا بدانیم در چه شب و روزهایی نفس می کشیم.
+ خبرهای خوشی در راه است...


۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۱۵

تلخِ تلخ

بسم الله النور
نمی‌دانم از کجا در ذهنمان نشست که مفید بودن زن به اشتغالش در خارج از منزل وابسته است. که زن در خانه شکوفا نمی شود که زن در خانه، نمی‌داند دور و برش چه می‌گذرد و آگاهی‌اش به قدر زن شاغل نیست. نمی‌دانم کدام روز بود که الگوی ذهنی‌مان، زنی بود لبخند به لب و شاد و پرانرژی که هم همسر بی نظیر و مادر فوق العاده‌ای است و هم خانه همیشه مرتب و غذای همیشه گرم دارد، هم از هر انگشتش هنر می ریزد و هم مدیر کاربلد و حرفه ای و فوق العاده موفقی است. نمی دانم چه شد که وقت پر کردن فرم برای مدرسه دختر و پسرمان، جلوی شغل مادر، با احساس غیر ارزشمندی نوشتیم «خانه دار». نمی دانم کدام شب بود که وقت خواب و خسته از کار روزانه در ذهنمان چرخید که عمرمان تلف شده است، روزهایمان به شستن و پختن و رفت و روب گذشته است. نمی ‌دانم این همه تصویر تلخ، الگوی غلط، تصور و ذهنیت غلط از کجا آمد و در ذهنمان نشست و تا حالا رهایمان نکرده است. این روزها که از این طرف و آن طرف از سردرگمی و سرگردانی این و آن می شنوم. این روزها که به بهانه آسایش بیشتر رندگی و بچه‌ها، مادران کودکان در خوابشان را به مهد می برند، دلم می سوزد. دلم از این همه تصور غلط، از این همه ناآگاهی می‌سوزد. کاش در زندگی اولویت بندی داشته باشیم. کاش ارزش هایمان را طبقه بندی کنیم تا بدانیم فرزند و احساس آرامش و امنیتش در رده چندم و شغل در رده چندم است. کاش کمی کتاب بخوانیم و با هرم نیازهای مازلو آشنا شویم که نیاز به امنیت که برای فرزند با حضور مادر در کنارش معنا می شود در کجای هرم قرار دارد. کاش بدانیم کودکی که در یک خانه اجاره ای کوچک اما در کنار مادر است و هروقت بخواهد صدای مادر، بوی مادر و گرمای آغوش مادرش را حس می کند، از جهت سلامت با کودکی که در خانه شخصی با امکانات فوق العاده اما ساعاتی دور از مادر و در کنار بهترین پرستار دنیاست، قابل مقایسه نیست. کاش حق پذیر باشیم و ذهنمان را از هر تصویر غلطی پاک کنیم. کاش بپذیریم الگویی که از یک زن موفق نشانمان دادند دروغ بود. که ما ربات نیستیم. که نمی‌شود حقیقتا نمی‌شود هم همسر بی نظیری بود و هم مادر فوق العاده ای و هم مدیری عالی. کاش باور کنیم با این حجم کتاب و سی دی در دسترس، هر خانه یک دانشگاه است و شکوفایی ذر فضای امن و آرام خانه ممکن است. کاش کاری را انجام دهیم که درست‌تر است نه کاری را که مرسوم تر است.
+ دست بوس همه بانوانی هستم که برای تامین نیازهای اولیه خانواده مشغول به کارند.
+ تجربه کار خارج از منزل را داشته‌ام.
+‌می دانم بخشی از فعالیت خارج از منزل بانوان بخاطر این است که می خواهند از جهت مالی استقلال داشته باشند و برای هر چیز ضروری تقاضای مالی از همسران نداشته باشند. اینجاست که نقش کریمانه مردان معنا می‌شود. کریم پیش از ابراز و اظهار نیاز، می‌بخشد.
+هرکس در خلوت خودش، بهتر می‌داند کدام کار خوب و کدام خوبتر است. کار خوبتر را انتخاب کنیم. حتی اگر سرزنش شدیم.
+ حتما حتما حتما شرکت در دوره ان ال پی و موفقیت آقای حورایی را توصیه می کنم.
۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۵۴

پیشنهاد کتاب (موفقیت)

بجای دفترچه، می‌خواهم لیست کتابهای خوب حوزه موفقیت در هر وجهی (فردی و خانوادگی و شغلی و ... را اینجا بگذارم. شاید به کار کسی بیاید. عموم این کتابها را یک روانشناس مومن و متخصص توصیه کرده‌اند. البته هر کدام از کتابها ممکن است ایراداتی داشته باشند اما مجموعا کتابهای خوبی هستند. ممکن است بعضی عنوانها تکراری باشد:‌
۱. به سوی کامیابی، آنتونی رابینز، ترجمه مهدی مجرد زاده کرمانی (انگیزه بخش)  
۲. آیین همسرداری، دوروتی کارنگی، ترجمه مهستی شهلایی (روابط همسران)
۳. چراغ دل زنت را روشن کن، الن کریدمن (آقایان متاهل) 
۴. زن کامل، مارابل مورگان، ترجمه پریسا علی نیا (خانمها)
۵. راه نفوذ بر دلها، برایان تریسی (ارتباط موثر با دیگران)
۶. کلید طلایی ارتباطات، کریس کول (ارتباط موثر با دبگران)
۷. رهایی از احساس گناه، کارن بوریس، ترجمه سیما فلاح (ارتباط با خود)
۸. همه کتابهای دکتر جان گری ( مردان مریخی زنان ونوسی، بچه ها بهشتی هستند و ...)
۹. مدیریت زمان، برایان تریسی، ترجمه صبا حقیقی (برنامه ریزی و مدیریت شخصی)
۱۰. هدف‌ها(چگونه به خواسته‌هایتان دست یابید) برایان تریسی، ترجمه فرزام حبیبی اصفهانی
۱۱. قورباغه‌ات را قورت بده،  برایان تریسی (راههای غلبه بر تنبلی و مدیریت زمان)
۱۲. راز شاد زیستن، اندرو متیوس، ترجمه وحید افضلی راد
۱۳. آخرین راز شاد زیستن، اندرو متیوس، ترجمه وحید افضلی راد
۱۴. نگرش همه چیز است، جف کلر
۱۵. قانون جذب، مایکل لوسیر، ترجمه نفیسه معتکف
۱۶. راز، راندا برن
۱۷. قهرمان، راندا برن
۱۸. جادوی فکر بزرگ، دیوید شوارتز،
۱۹. تجسم خلاق، شاکتی گواین
۲۰. بیندیشید و ثروتمند شوید، ناپلئون هیل
۲۱. قانون توانگری، کاترین پاندر، ترجمه گیتی خوشدل
۲۲. چشم دل بگشا، کاترین پاندر، ترجمه گیتی خوشدل
۲۳. با آرامش ذهن به ثروت برسید، ناپلئون هیل، ترجمه مهدی قرچه داغی
۲۴. معجزه سپاسگزاری، راندا برن
۲۵. مبانی موفقیت، جک کنفیلد، ترجمه گیتی شهیدی
+ الشکر لک یا مولای یا صاحب الزمان 
+ لطفا اگر کتاب مفیدی در حوزه بهبود روابط و شرایط و روحیات می‌شناسید معرفی کنید تا بعد از بررسی در وبلاگ قرار داده شود. یقینا در بهتر شدن زندگی یکدیگر سهیم می‌شویم. 
۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۲۰

سیصد و هشتاد و یک

یکی از دلایل مهم تردید و تاخیر در تصمیم گیری، مرتب نبودن ارزشهاست. اگر یک بار بنشینیم و ارزشهایمان مثل خانواده، سلامتی، رضای الهی، اشتغال، ادامه تحصیل و ... را بنویسیم و شماره گذاری کنیم، هم پشیمانی و احساس گناه و هم تردید و پریشانی تا حد بسیار زیادی کم می‌شود. 
+ دختری که لیست ارزش ندارد و بنابراین نمی‌داند در لیست ارزش هایش ازدواج الویت است یا ادامه تحصیل، هر تصمیمی بگیرد در آینده پشیمان می‌شود.  
+ از دوره جدید موفقیت آقای حورایی
+ ماه خوبتر از خوب شعبان مبارکتان، مبارکمان باشد الهی. 
+الشکر لک یا مولای یا صاحب الزمان

۲۷ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۰۷

سیصد و هشتاد

نیت‌های بزرگ، عمل کوچک را بزرگ می‌کند.
مباح‌ها با نیت الهی، مستحب می‌شوند.

+ الشکر لک یا مولای یا صاحب الزمان

+ خبرهای خوبی در راه است


۲۷ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۰۶

سیصد و هفتاد و نه

اگر به مهمانی دعوت شدی، زودتر یا دیرتر از زمان معمول، در مهمانی حاضر نشو.

+ الشکر لک یا مولای یا صاحب الزمان

۲۷ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۰۵

سیصد و هفتاد و هشت

وقت سختی روزگاران
فراموشت نشود:
بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قدیر...

+ الشکر لک یا مولای یا صاحب الزمان

۲۷ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۰۴

سیصد و هفتاد و هفت

چتر*ت را کنار بگذار.
ماه رجب که میرسد، چترت را کنار بگذار...
یُسَمَّی شَهرُ الرَّجبِ الاَصَبَّ ِلاَنَّ الرّحمةَ تُصَبُّ عَلَی اُمَّتی فیهِ صَبّاً

+‌ و آن چتر، گناه است...

+ الشکر لک یا مولای یا صاحب الزمان

+ خبرهای خوبی در راه است

۲۷ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۵۱

سیصد و هفتاد و شش

سجاده را پهن کن
پرده را کنار بزن
پنجره را باز کن
از دیدن سبز روشن برگهای درخت توت حیاط
صدای گنجشک‌ها و سار و ...
لذت ببر و خودت را در «یا من ارجوه لکل خیر...» غرق کن.
زندگی همین شادی های لذت بخش ساده است.

+ بهار، ماه احلی من العسل رجب مبارکتان باشد الهی.
+ الشکر لک یا مولای یا صاحب الزمان
+ خبرهای خوبی در راه است
۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۴۹

سیصد و هفتاد و پنج

پسر عزیزتر از جانم!

گوش شنوای همسرت باش.

این شنیدن، میل او به صحبت از مسائل و مشکلاتش با دیگران را به شدت کاهش می‌دهد.

+ بعضی مسائل باید در خانه و بین همسران بماند. اما گاهی نیاز به شنیده شدن آنقدر زیاد می‌شود که ...

+ الشکر لک یا مولای یا صاحب الزمان

۱۳ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۰۳

سیصد و هفتاد و چهار

دخترت بیش از اینکه نیاز داشته باشد همیشه لباسهایش اتوکشیده و غذایش گرم و اتاقش مرتب باشد، نیاز به مادر شادابی دارد که بتواند روز خواستگاری روی پاهای خودش بایستد و تا دورترین مغازه‌های شهر را برای خرید جهیزیه همراهی‌اش کند و خاطرات فراوانی از خنده های از ته دلش داشته باشد.
+ تکان دهنده است اما واقعی واقعی است.
+ مراقب سلامتیمان باشیم. راحت بگیریم.
+ لازم نیست برای خانه تکانی، دست تنها دست به کار شویم. لازم نیست همه ظرفها دوباره شسته شوند. لازم نیست ...
+‌آجرک الله یا صاحب الزمان
۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۴۶

سیصد و هفتاد و سه

شیرینی‌های نورزوی که از قنادی ها تهیه میشود با روغن صاف قنادی پخته می‌شوند و به همین جهت ماندگاری بالایی دارند؛ اما از جهت سلامتی استفاده از این روغن اصلا توصیه نمی‌شود.
اگر خودتان شیرینی عیدتان را می پزید، به جای روغن صاف از کره خوش عطر یا مارگارین یا ترکیب هر دو استفاده کنید و بعد از پخت، شیرینی ها را در ظرف محکم در بسته در فریزر نگهداری کنید و یک روز قبل از مهمانی، از فریزر خارج و با هنر خودتان از مهمان ها پذیرایی کنید.
شیرینی های خانگی که با کره تهیه می‌شوند در دمای محیط ماندگاری بالایی ندارند و متاسفانه اگر در دمای محیط نگهداری شوند بعد از یک هفته عطر تندی کره را می گیرند که خوشایند و مطبوع نیست. در یخچال هم بیات می‌شوند. بهترین گزینه فریزر است.
+البته بعضی از شیرینی ها مثل شیرینی کشمشی با روغن جامد اصیل حیوانی که عطر ملایمی دارد پخته می شود که از جهت سلامتی مشکلی ندارد اما بهتر است در فریزر نگهداری شود.
+ با پخت شیرینی خانگی به اقتصاد خانواده و سلامت خوراک و حتی روح اهل خانه کمک کنیم.
+ سبکبار به استقبال بهار برویم.
+ بکم ینزل الغیث...
+ و المستشهدین بین یدیه ...
۱۳ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۰۵

سیصد و هفتاد و دو

به پسر نوجوان دبیرستانی‌ات امر و نهی نکن. ضرر میکنی.
+‌ و المستشهدین بین یدیه...
۱۱ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۰۳

آتش نشان شهید

+ در باغ شهادت باز باز است...
+ در زمین بدرقه شدند و در آسمان استقبال...روحشان شاد
+ کما تعیش تموت
+ و المستشهدین بین یدیه
+ داغ مانده بر دل ...
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۹

سیصد و هفتاد و یک

زنگ خطر ورود شیطان به زندگی همان وقتی است که زندگی و خانواده خودت را با زندگی و خانواده دیگری مقایسه می‌کنی.

+ خدا حفظمان کند از این دام و همه دام‌ها

+ متشکرم از خانم همیز

+‌و المستشهدین بین یدیه ...

۰۸ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۱

سیصد و هفتاد

روزهای زمستان، فرصت خوبی برای گرفتن روزه‌های قضاست. از دستش ندهیم.
+ سبکبار به استقبال بهار برویم.
+ و المستشهدین بین یدیه...
۰۸ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۱۹

سیصد و شصت و نه

ویژگی‌های مثبت همسر را برای فرزندانت (از کودکی) برجسته کن: شما مثل بابا راستگویی. مثل بابا منظم هستی. مثل بابا مهربانی، مثل بابا خوش سلیقه‌ای...
+با این کار هم پدر در ذهن فرزند به عنوان یک شخصیت مثبت شکل می‌گیرد و هم کم کم فرزند خوبی‌های پدرش را می‌گیرد.
+ با تشکر از استاد همیز
+ و المستشهدین بین یدیه...